صورت سوم ـ مفاد و مدلول عقد در زمان انعقاد، ممکن الوفاء باشد ولی به علتی که پس از عقد عارض شده غیر ممکن گردد، این صورت دو فرض خواهد یافت:
اول ـ عذر، دائم و غیر قابل رفع باشد که در این فرض، عقد از زمان تعذر منفسخ می شود.
دوم ـ عذر، محتمل الرفع باشد که در این فرض دو حالت متصور است:
ـ وفاء به عهد در زمان خاص به طور وحدت مطلوب باشد که در این صورت نیز عقد از زمان تعذر منفسخ می شود.
ـ وفاء به عهد در زمان خاص به نحو تعدد مطلوب باشد، یعنی یک مطلوب، اصل ایفاء و مطلوب دوم در زمان مخصوص صورت گرفتنِ ایفاء باشد که در این حالت به علت نا ممکن شدن مطلوب دوم برای متعهدله خیار فسخ مطرح می شود و می تواند عقد را فسخ کند یا این که آن را فسخ نکند و ایفای عین تعهد را در زمان امکان بخواهد.[۳۶]
۴ ـ ۱ ـ ۱ ـ ۲ ـ ۳ ـ ۱ ـ شرایط تحقق مفهوم «تعذر اجرای عقد»
تعذر اجرای مفاد عقد ممکن است به دلیل تلف مورد معامله باشد یا به علت تعذر و منتفی شدن آن باشد و گاه نیز ممکن است به دلایلی که به متعهد له مربوط است، تسلیم مورد تعهد متعذر باشد. در مورد اول که تلف بود، طبق قاعده تلف مبیع قبل از قبض، عقد منفسخ می شود در صورت دوم که تعذر وصول بود، به موجب خیار تعذر تسلیم برای متعهدله حق فسخ ایجاد می شود و در حالت سوم حاکم یا قائم مقام او جایگزین متعهدله در قبض و تسلّم میشوند. اما شرایط تحقق مفهوم «تعذر اجرای عقد» از این قرار است:
اول ـ متعهد هنگام انعقاد عقدی که مربوط به عین معین است، قدرت بر تسلیم و به عبارت دیگر توانایی وفاء به مضمون عقد را داشته باشد و یا حداقل متعهدله خودش قدرت قبض و به اصطلاح تسلّم را دارا باشد.
دوم ـ حالت تعذر اجرای عقد یا تعهد ناشی از عقد، بعد از انعقاد عقد ایجاد شود. خواه زمان اجرای تعهد موضوع عقد، رسیده و خواه نرسیده باشد. زیرا فرض ما در جایی است که عقد صحیحاً واقع شده باشد و در صورتی که اجراء عقد و عمل نمودن به تعهد از ابتداء متعذر باشد عقدی تشکیل نشده است.
سوم ـ تعذر اجرای مفاد عقد، دائم باشد.
چهارم ـ تعذر اجرای مفاد عقد به واسطه علت خارجی باشد و طرفین عقد در ایجاد آن دخالت نداشته باشند.[۳۷]
۲ ـ ۱ ـ ۲ ـ ۳ ـ ۱ ـ تعذر وفاء به مضمون عقد در حقوق ایران
در حقوق موضوعه ایران از این قاعده به «تعذر اجرای تعهد» تعبیر می شود که مقصود از تعهد نیز تعهد ناشی از عقد است.
ماده ۲۲۷ ق.م. ایران در جهت بیان شرط چهارم از شروط تحقق «تعذر اجرای عقد» است. این ماده بیان میدارد: «متخلف از انجام تعهد وقتی محکوم به تأدیه خسارت می شود که نتواند ثابت نماید که عدم انجام به واسطه علت خارجی بوده است که نمی توان مربوط به او نمود.»
هم چنین ماده ۲۲۹ قانون مدنی میگوید؛ «اگر متعهد به واسطه حادثه که دفع آن خارج از حیطه اقتدار او است نتواند از عهده تعهد خود برآید محکوم به تأدیه خسارت نخواهد بود.»
با عنایت به این دو ماده قانونی باید گفت که تعذر اجرای عقد هنگامی مصداق مییابد که عقد به طور صحیح واقع شود و اجرای تمام تعهد یا قسمتی از آن به سبب وقوع علت خارجی متعذر شود.
از مصادیق اجرای این قاعده در حقوق موضوعه ایران میتوان به عنوان نمونه به ماده ۶۸۳ ق.م. مربوط به عقد وکالت و ماده ۵۸۷ ق.م. مربوط به عقد شرکت اشاره کرد.
در ماده ۶۸۳ ق.م. آمده: «هرگاه متعلق وکالت از بین برود یا … وکالت منفسخ می شود.»
در ماده ۵۸۷ ق.م. قانونگذار بیان میدارد: «شرکت به یکی از طرق ذیل، مرتفع می شود:
-
- در صورت تقسیم.
- در صورت تلف شدن تمام مال شرکت.»
هم چنین از مواد ۴۷۱ ، ۴۸۱ و ۴۹۶ ق.م و مواد دیگری که در نظایر اجاره ـ مثل مزارعه وغیره ـ مقرر شده، استفاده می شود که عین مستأجره تا آخر مدت اجاره باید به قابلیت انتفاع باقی باشد و در صورتی که از ابتدا قابل انتفاع بوده و در اثنای مدت از قابلیت انتفاع خارج شود، از آن زمان به بعد اجاره منفسخ می شود.[۳۸]
در یک جمع بندی کلی میتوان به این نتیجه دست یافت که در حقوق ایران بر اساس مکانیزم تحلیلی عقود، با حادث شدن مانع اجرای تعهد قراردادی، تعهد مذبور ساقط و قرارداد مربوط به آن منفسخ می شود البته تا زمان حدوث مانع قرارداد را باید صحیح دانست.[۳۹]
۲ ـ ۲ ـ ۳ ـ ۱ ـ تعذر تسلیم عین معین
۱ ـ ۲ ـ ۲ ـ ۳ ـ ۱ ـ قدرت بر تسلیم در فقه
از جمله شروطی که فقهاء برای عوضین معامله ذکر میکنند، قدرت بر تسلیم است. تسلیم مبیع، مالکیت خریدار را به کمال می رساند. با اینکه حقوق ما تراضی را در انتقال، کافی میداند، اهمیت قبض را به عنوان رکن متمم آن نفی نمیکند و به همین جهت “قدرت بر تسلیم” را شرط صحت بیع میداند.[۴۰] آن چه که مد نظر فقهاء در این شرط میباشد، اصل قدرت بر تسلیم و تسلّم است. لذا در جایی که نه بایع قدرت بر تسلیم مبیع دارد و نه مشتری قدرت بر تسلّم آن، معامله باطل خواهد بود؛ زیرا با نبود شرط (قدرت بر تسلیم) مشروط (صحت معامله) نیز منتفی خواهد شد.
شیخ انصاری پس از ذکر کردن، قدرت بر تسلیم به عنوان سومین شرط از شروط عوضین[۴۱] شش دلیل را که برای اشتراط این شرط شده است یادآور می شود و پس از تدقیق در آن ها برخی را میپذیرد و برخی را رد می کند.
۲ ـ ۲ ـ ۲ ـ ۳ ـ ۱ ـ ادله اشتراط قدرت بر تسلیم
دلیل اول: عبارت است از اجماع منقول از فقهایی هم چون علامه حلی، شیخ طوسی، محقق کرکی و ابن زهره.
دلیل دوم: مرسلۀ نبوی «نهی النبی(ص) عن بیع الغرر» میباشد. برای استدلال به نبوی مذکور سه مطلب باید ابتدائاً احراز می شود:
اول احراز صدور خبر است. باید گفت گر چه این خبر مرسله است ولی شهرت عملی در میان فقها ضعف سندی این خبر را جبران می کند.
دوم احراز ملازمه میان نهی شارع و فساد معامله. در این زمینه چنین استدلال شده است که نهی در معاملات غالباً ارشادی است و نه تکلیفی و اجماع منقول مبنی بر دلالت نهی بر فساد در این مورد وجود دارد. این حدیث شریف به صورت یک کبرای کلی تمام مصادیق معاملهی غرری من جمله جایی که قدرت بر تسلیم وجود ندارد را در بر میگیرد و با توجه به ارشادی بودن نوع نواهی در معاملات دلالت بر فساد معامله می کند.
و بالاخره مقدمه سوم اثبات این مطلب است که عجز از تسلیم از مصادیق غرر میباشد.
در این که منظور از «غرر» در حدیث مذکور چیست، شیخ ابتدا کلمات اهل لغت را بررسی می کند. و در نهایت به این جمع بندی میرسد که تمامی آن معانی به سه تفسیر بر میگردند:
۱ ـ غفلت. ۲ ـ خدعه. ۳ ـ خطر.[۴۲] که در تمامی این معانی به گونه ای «جهالت» نهفته است.[۴۳]
سپس شیخ به صغری استدلال میپردازند و دلایلی را ذکر میکنند در تأیید این که بیع بدون قدرت بر تسلیم از مصادیق بیع غرری است. شیخ از دو طریق این مطلب را اثبات می کند.
طریق اول: بسیاری از فقها به این حدیث برای بیان حکم بیع ماهی در آب که قدرت بر تسلیم آن وجود ندارد، استدلال کرده اند. به عبارت دیگر عدم قدرت بر تسلیم نزد فقها از مصادیق بارز «غرر» بوده است.
طریق دوم: «معنای غرر بر موردی که قدرت بر تسلیم وجود ندارد صدق می کند زیرا معنای غرر عبارت است از: عملی که از ضرر در آن ایمن نمی باشد»[۴۴]
“