صرفنظر از اهمیت مدیریت عملکرد، اکثر سازمانها دارای هیچ نوع روش سیستماتیک برای ارزیابی یا استفاده از سیستمی که با فرهنگ سازمانی و اهداف استراتژیک سازمان همخوانی داشته باشد، نیستند. مدیران منابع انسانی، در طراحی و پیادهسازی سیستمهای ارزیابی و ارائه آموزشهای آشنایی مدیران و کارکنان با اهمیت و کاربرد ارزیابی عملکرد در توسعه منابع انسانی، بهبود عملکرد و دستیابی به اهداف استراتژی سازمان، نقشی چالش برانگیز و حساس دارند. البته پذیرش این واقعیت که ارزیابی کارکنان جزء وظایف اساسی و خطیر مدیران است، از سوی آنان کاری دشوار تلقی میشود. مدیر یا رهبر در اجرای چنین نقشی، با زیردستان خود ارتباط برقرار کرده و همچون گذشته، خود را به عنوان قاضی یا دادستان به آن ها تحمیل نمیکند. فراتر اینکه، فرد تشویق و ترغیب میشود برای برنامهریزی و ارزیابی نقشی که خود در راه تأمین هدفهای سازمانی ایفا میکند، مسئولیتهای بیشتری را برعهده بگیرد که در نتیجه، به فرصتهای مناسبی دست مییابد تا بتواند نیازهای خود شکوفایی خویش را ارضا کند (جی ام و همکاران، ۱۳۸۰).
۲-۱-۱۱-مدیریت بهبود عملکرد
مدیریت عملکرد بخشی از مدیریت منابع انسانی است که وظیفه آن ایجاد ارتباط بین مدیریت و کارکنان بوده و در فرایند ارزیابی عملکرد، ابتکارات و خلاقیتهای افراد را نیز در نظر دارد. مدیریت عملکرد ضمن بهبود شایستگی فرد با کارکرد واقعی شان (هماهنگ سازی شایستگی با القوه با عملکرد و توانایی با الفعل) به دنبال بهبود و توسعه شایستگی های جدید افراد برای هماهنگی با تکنولوژی های مدرن و دنیای متحول فرداست. و به طور کلی می توان گفت مدیریت عملکرد، مدیریت تحقق است (سودمند و همکاران، ۱۳۸۶).
مدیریت عملکرد به طور بالقوه حیطه ای از مدیریت منابع انسانی است که میتواند بیشترین سهم را در عملکرد سازمان داشته باشد (صبائی، ۱۳۸۶).
مدیریت عملکرد علم برنامه ریزی ، هماهنگی، تامین منابع (مالی و انسانی ) و نظارت وکنترل تعریف میگردد. اما مبانی برنامه ریزی، یک مبنای نظری است که در مسیر ترسیم اهداف، تعین سیاست ها و تعیین راهبرد ها هیچ گونه تعهد اجرایی به همراه ندارد ، ولی در مرحله تدوین برنامه اجرایی، در راستای راهبرد ها و سیاستها برای تحقق اهداف سازمان، اولین گام بر آورد منابع مورد نیاز برای اجرای برنامه و پیشبینی نحوه تأمین آن منابع است که تعهد ات اجرایی مدیریت را رقم می زند (سعادت عاملی،۱۳۹۰).
مدیریت عملکرد فرآیندی است مبتنی بر یکسری فعالیت ها و به نحوی بنا شده است که باید از طریق تضمین بهبود مستمر عملکرد افراد و گروه ها در جهت بهبود تمرکز راهبردی و اثربخشی سازمانی طراحی شود. نواع مختلف سیستم مدیریت عملکرد از خیلی ساده گرفته تا بسیار پیچیده وجود دارد. طراحی یک سیستم، توجه به عوامل مورد ارزیابی، درون داده ها و برون داده های طرح و وجود ارتباط مؤثر با سایر سیستم های منابع انسانی ضرورت خواهد داشت (صبائی، ۱۳۸۶).
۲-۱-۱۲- عناصر اصلی مدیریت عملکرد
-
- ایجاد چشماندازی مشترک از اهداف استراتژیک سازمان
-
- تعیین اهداف عملکردی (ناشی از اهداف استراتژیک سازمان) برای هر یک از افراد و گروهها به منظور حصول اطمینان نسبت به همسویی عملکرد افراد در راستای نیازهای سازمان.
-
- استفاده از فرایند رسمی بررسی و ارزشیابی میزان موفقیت گروهها و افراد در تحقق اهداف
- پیوند دادن ارزشیابی عملکرد و توسعه کارکنان، پاداشدهی و ایجاد انگیزه و تقویت رفتار مطلوب. این عناصر بین اهداف استراتژیک سازمان و عملکرد کارکنان، توسعه سازمانی، پاداشها و نتایج سازمانی پیوند برقرار میکند.
مدیریت عملکرد از طریق رعایت این چرخه، باعث پرورش مستمر منابع انسانی سازمان میشود(میرسپاسی، ۱۳۸۳).
۲-۱-۱۳- چالش های مدیریت در عملکرد
-
- برقراری ساختار مسولیت پایدار
-
- متوازن نمودن نقاط تمرکز کوتاه مدت و بلند مدت
-
- عملیاتی کردن راهبرد های ارزش محور
-
- پشتیبانی از شفافیت اطلاعات
-
- تمرکز بر آنچه واقعا مهم است
-
- ترغیب و اعمال رفتار مبتنی عملکرد
- متوازن سازی یکپارچگی و سادگی(صبائی، ۱۳۸۶)
درک رابطه ای میان میزان مشارکت و تأثیر آن بر عملکرد باعث گردیده که پژوهشگران به طور طبیعی به استراتژی های که افزایش سطح مشارکت را به همراه دارند توجه بیشتری داشته باشند. تحقیقات نشان میدهد بسیاری از سازمانها، کارکنان، با توجه به میزان قدرت آنان در محیط کاری و بر اساس یک برنامه سالیانه ارزیابی میگردند و مشارکت آنان قویاً تحت تأثیر تعامات روزمره گروهی با مدیران و همکاران آن ها در سطح عملیاتی است ((Harter,2009.
۲-۱-۱۴- نقش واهمیت بودجه ریزی در عملکرد مدیریت
جهانی شدن شرایطی را پیش آورده است که وقایع محلی و کشوری تحت تأثیر نیروهای بسیار دورتر از خود قرار گرفته اند. معاهدات و توافقات بینالمللی نقش تعیین کننده ای در توفیق سازمانها پیدا کردهاند و نظمی جهانی بر عملکرد سازمانها در درون کشورها تاثیر گذاشته است. به همراه این دگرگونی های حاصل از جهانی شدن، روابط اجتماعی انسانها نیز دستخوش تغییر شده و برای بسیاری از مردمان علائق ومنافع از حیطه های درون مرزی به حیطه های برون مرزی کشانیده شده است.(Huddleston , 2000)
با توجه به سابقه ظهور و پیشرفت فن بودجه نویسی در سازمان دولت ، تقریبا در کلیه کتب و مبانی علمی، بررسی سابقه و نقش و اهمیت بودجه ریزی، در جریان تکوین برنامه ریزی، در دولت مورد توجه قرارگرفته و در این فرایند از اقدامات اولیه دولت ها برای تدوین بودجه گرفته تا مباحثی چون “دولت و بودجه از دیدگاه مکاتب اقتصادی ” تا ” وظایف دولت ها در عصر حاضر ” مورد بررسی کامل قرار گرفته است. ولی آنچه حائز اهمیت است اینکه در عصر حاضر، ضرورت تهیه بودجه به دولت محدود نشده و مؤسسات و نهاد های دیگر، چه عمومی و خصوصی، در فرایند اعمال مدیریت خود نیازمند استفاده از ابزار بودجه برای ارزیابی و پیشبینی وضعیت آینده و تحت کنترل در آوردن اقدامات آتی خود میباشند(سعادت عاملی،۱۳۹۰).
“