“
اما در خصوص تعیین ابعاد رفتار شهروندی سازمانی اجماع نظر وجود ندارد و بیشتر پژوهشها اظهار میدارند که رفتار شهروندی سازمانی یک متغیری چندبعدی شامل دو تا هفت بعد است (نوابخش و همکاران، ۱۳۸۸). جوادین و جاویدان نژاد (۱۳۸۵)، برای تعریف ابعاد رفتار شهروندی سازمانی از رویکرد نت مایر[۴۳] (۱۹۹۷) و همکاران استفاده کردند که در آن چهار مؤلفه: گذشت و فداکاری، داشتن نیت پاک و خوب، وجدان کاری، نوعدوستی وجود دارد.
شاید بتوان گفت که معتبرترین تقسیمبندی ارائه شده درباره ابعاد و مؤلفهای رفتار شهروندی سازمانی توسط ارگان (۱۹۸۸) ارائه شده است که در پژوهشهای مختلف مورداستفاده قرار میگیرد. این ابعاد عبارتاند از: نوعدوستی[۴۴]، وجدان کاری[۴۵]، جوانمردی[۴۶]، ادب یا نزاکت[۴۷]، آداب اجتماعی[۴۸] (نیکلیس برگر و همکاران، ۲۰۰۵). پودساکف[۴۹] (۲۰۰۰)، ابعاد رفتار شهروندی را در قالب هفت بعد تقسیمبندی نموده است که عبارتاند از: رفتارهای یاری گرایانه، جوان مردی، نوآوری فردی، فضیلت مدنی، تعهد سازمانی، خود رضایتمندی و رشد فردی. مار کوزی[۵۰]، رفتار شهروندی سازمانی را به دو نوع: یاری و کمک مثبت و فعال و اجتناب از رفتارهای که به همکاران و سازمان فرد لطمه وارد میکند، تقسیم میکند.
فار و همکاران[۵۱] (۲۰۰۴) نه بعد عمده رفتار شهروندی سازمانی را به شرح ذیل طبقهبندی کردند: نوعدوستی، وظیفهشناسی، روحیه جوانمردی، ادب و مهربانی، فضیلت مدنی، مشارکت وظیفهای، مشارکت دفاعی، وفاداری سازمانی، رأی و نظر. این نشان میدهد که ابعاد رفتار شهروندی سازمانی از جانب صاحبنظران علم مدیریت تقسیمبندیهای متفاوت صورت گرفته است که دیدگاه واحدی در این زمینۀ وجود ندارد.
دریک جمعبندی کلی میتواند بیان کرد که فرهنگسازمانی یک عامل استراتژیک و تعیینکننده در موفقیت یا عدم موفقیت سازمانها بهویژه سازمانهای آموزشی و علمی بشمار میرود و این عامل مهم اکثراً از جانب مدیران و گردانندگان اینگونه سازمانها به دست فراموشی سپردهشده است، در حالی که فرهنگسازمانی در تمام جنبههای زندگی یک سازمان اثرگذار و تعیینکننده است که باید موردتوجه قرار گیرد چونکه ایجاد باورها، ارزشها، هنجارها و مفروضات مشترک در سازمان، انسجام در این باورها و ارزشها میتواند موجب انسجام و اثربخشی و کارایی در سازمان گردد که خود متضمن بقا و سلامت سازمان خواهد بود.
از سوی دیگر تنها فرهنگسازمانی نیست که موجب انسجام، بقا و کارایی و اثربخشی در سازمانها گردد، توجه به محیط و جوسازمانی به عنوان میدان نیروهایی که رفتار انسان را تحت تأثیر تأثر قرار میدهند، مهم است. ازآنجاکه جوَ بر محیط آموزشی و علمی تأثیر عمدهای در رفتار سازمانی بهویژه رفتار شهروندی سازمانی دارد، میتوان نتیجهگیری کرد که پژوهش درزمینۀ فرهنگسازمانی و جوسازمانی و رفتار شهروندی سازمانی در دانشگاهها و مراکز آموزش عالی یک امر مهم و ضروری است؛ و میتواند شناخت علمی مناسبی از وضع موجود در ارتباط با فرهنگ و جوسازمانی و همچنان رفتار شهروندی سازمانی حاکم در دانشگاه کابل را فراهم آورد.
اهمیت و ضرورت مسئله
یکی از دلایل مهم که موجب حفظ سازمانها در محیط پیچیده و شتابندهای امروزی و افزایش بهرهوری سازمانها میشود برخورداری از انسجام در ارزشها و باورها و بهطورکلی فرهنگسازمانی آن میباشد و یا به عبارت دیگر در صورت عدم وجود وحدت در ارزشها و باورهای حاکم و پایبندی به اصول و قواعد پیشنیاز بهرهمندی از مزیتهای امروزی و یا وجود نوعی پراکندگی آرای در افراد، فرهنگ سازمان آسیبپذیر میگردد و حصول به اهداف را به مشکل مواجه میسازد.
برخورداری از یک فرهنگسازمانی مناسب پیشنیاز موفقیت در سازمانهای امروزی میباشد. ازاینرو برای سازمانهای که به دنبال دستیابی بهنوعی مزیت است، اطمینان از چگونگی فرهنگسازمانی موجود و توجه به راهبردهای کاربردی برای ایجاد انسجام در آن از اولویتهای اصلی به شمار میرود (پارسون[۵۲]، ۱۹۸۶)؛ و درنهایت میتوان گفت که مطالعه فرهنگسازمانی یک سازمان ازاینجهت اهمیت دارد که میتوان از این طریق به نقطهضعفها و تفاوتها بین وضعیت موجود و وضعیت مطلوب دست پیدا کرد.
با توجه به اهمیت مبحث فرهنگسازمانی، در هر سازمانی بدیهی است که موفقیت در پیادهسازی شیوه های نوین و تکنیکهای جدید مدیریتی مستلزم پشتیبانی از طرف فرهنگسازمانی است. از سوی دیگر، هر سازمانی دارای فرهنگ، آداب، رسوم، ارزشها و هنجارها و روشهای عمل مخصوص و نسبتاً پایداری است که شیوهای رفتار آن ها را بر اساس این ویژگیها میتوان پیشبینی کرد. این فرهنگ و یا خصوصیات که به ما اجازه میدهد یک سازمان را از سازمان دیگر متفاوت بدانیم، جوسازمانی نامگرفته است؛ اما بعضی از صاحبنظران، جو را با فرهنگسازمانی مترادف میدانند و بعضی دیگر، جو را جزئی از فرهنگسازمانی میدانند (بازرگان، ۱۳۸۹).
جوسازمانی به طور نسبی ازجمله ویژگیهای باثبات یک سازمان است که یک سازمان را از دیگر سازمانها متمایز میسازد و اعضاء به طور جمعی سازمان را با احترام به ابعادی همچون استقلال، اطمینان، اتحاد، پشتیبانی، شناخت، نوآوری و عدالت موردپذیرش قرار میدهند. این ابعاد توسط تعامل انجام میگیرد و به عنوان اساسی برای تفسیر موقعیت به کار گرفته میشود. موران و ولکوین[۵۳] (۱۹۹۲)، جوسازمانی هنجارها، ارزشها و نگرشهای غالب در فرهنگ سازمان را منعکس میسازد و به عنوان منبعی که شکلدهی رفتار را تحت تأثیر قرار میدهد، عمل میکند.
اما نکتهای حائز اهمیت این است که جو صرفاً منعکس کننده فرهنگسازمانی نیست، بلکه بازتابدهندهای مجموعهای از ویژگیها و متغیرهای نسبتاً پایدار درون سازمان ازجمله فرهنگ است. همچنان مدتهای مدیدی تصور میشد که جوسازمانی عامل اصلی تعیینکننده و عامل بالقوه کارایی بوده و بر انسانها به صورت غالب تفوق دارد و نفوذ غالب یک سازمان به اندازه ارتباطات و انگیزش و رفتار فردی مؤثر است. جو و رابطه انسانی یک رابطه دوسویه دارند. ازیکطرف روابط مدیران و کارکنان میتواند بر جو سازمان آموزشی مؤثر باشد و از طرف دیگر، همین جو بر نوع روابط بین اعضای سازمان تأثیرگذار خواهد بود. جوسازمانی یکی از عوامل مهم تسهیلکننده یا بازدارنده روابط انسانی، عامل مهمی در اثربخشی و کارایی و همچنان عامل بقا و نابودی در سازمانها به شمار میرود (سبزی پور و همکاران، ۱۳۹۰).
از مباحث قبلی چنین نتیجه به دست میآید که؛ جوسازمانی بیشتر جنبه فردی داشته و به محیط روانی سازمان برمیگردد و غالباً بر اساس آخرین و تازهترین تجارب اعضاء موردبررسی قرار میگیرد و میزان برآورده شدن خواستههای افراد را در سازمان میسنجد. همچنان جوسازمانی موقتی بوده، ذهنی است و اغلب به وسیله ای افراد صاحب قدرت و نفوذ، دستخوش تغییر و دستکاری قرار میگیرد. در حالی که فرهنگسازمانی به وسیله ارزشها و انتظاراتی شناخته میشود که عمیقتر بوده و یک برهه زمانی طولانیتر را در برمیگیرد و در برابر دستکاری و تغییر مقاومتر است.
“