۲-۱-۱- مشتری
در فرهنگ و ادب پارسی مفهوم «مشتری» مترادف با «خریدار» است و در مباحث مربوط به بازاریابی و فروش، مشتری فرد فاضل، هوشمند و دانایی است که درباره تأمین نیازهای خود بخوبی مطالعه و بررسی میکند. بازار گسترده و کالاهای متنوع در اختیار دارد و با توجه به توانایی و استعداد خود به مقولههای قیمت، مرغوبیت، کیفیت و… توجه میکند و برای هر یک از این موارد ارزشگذاری مینماید.. در این تعریف «توانایی» یعنی امکان پرداخت وجه و «استعداد» به مفهوم درک و شناخت مزیتهای کالا و خدمتی که موجب تأمین بخشی از نیازهای مخاطب میشود، به کار گرفته شده است. بنابراین، تبدیل یک مخاطب به مشتری هنگامیمحقق خواهد شد که عناصر توانایی و استعداد به صورت توأم در وی بروز کند تا عمل «خرید» انجام پذیرد. برخورداری از توانایی بدون داشتن استعداد شناسایی کالای مورد نظر و یا بالعکس داشتن استعداد خرید ولی فاقد توانایی پرداخت، امکان شکلگیری فرایند خرید را میسر نمیسازد .مشتری با رفتارهایی که از خود نشان میدهد، امکان موفقیت یا عدم موفقیت یک بنگاه اقتصادی را فراهم میسازد.
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
۲-۱-۱-۱ مشتری مداری
رضایت مندی مشتری، وفادار کردن مشتری، جذب و نگهداری مشتری، شناخت و جذب و حفظ مشتری، جلب اطمینان مشتری احترام و نگهداری مشتری
به عبارت دیگرمشتری مداری عبارت است از تلقی مشتری از برآورده شدن خواستهها و انتظارات او (سنجش این که مشتری چه مقدار احساس برآورده شدن انتظارات خود، را دارد میزان تلقی مشتری از انتظارات خود )(کاتلر۱۹۹۱)[۲۱]
رضایت مشتری : میزان تلقی مشتری از میزانی که خواستههای او برآورده شده است. بر عکس نارضایتی مشتری یعنی: میزان تلقی مشتری از میزانی که خواستههای او برآورده نشده است.
رفتار مشتری مدارانه در انجام وظایف، امروزه مورد توجه بسیار قرارگرفته است. برخی تصور میکنند که مشتری مداری یعنی احترام و حفظ حرمت بیمه گزاران از نظر اخلاقی و همچنین رفتاری مودبانه با آنهاست، درحالی که این اصول اخلاقی مقدمه مشتری مداری است. مشتری مداری یعنی این که درکمترین زمان به نیاز مشتری در عملیات صدور بیمه نامه و همچنین در موارد بروز خسارت پاسخ داده شود و رضایت وی با پوشش خطرات احتمالی و جبران واقعی خسارت جلب شود.
موجب آزردگی است وقتی واحدهای صدور بیمه نامه با مشتریان خود به صورت"مشتری یک بار مصرف” رفتار میکنند و پیوندی پایدار و نیرومند ایجاد نمیشود. درامر خسارت نیز که بهترین زمان برای بازاریابی و جلب و جذب مشتری است کارمند ممکن است با رفتار غیرحرفه ای موجب عدم رضایت و درمواقعی قطع دائم رابطه مشتری با بیمه گر شود. چنین رفتاری عوارض ضعف اخلاق حرفهای در یک شرکت بیمه شمرده میشود.
رفتار حرفه ای با مشتریان فقط به بخش صدور و خسارت خلاصه نمیشود، بلکه کارمندان حسابداری، تدارکات و بخشهای دیگر را نیز شامل میگردد و هدف آن است که کل اجزا و مجموعه یک شرکت بیمه رفتاری مشتری مدارانه داشته باشند.
چگونگی رفتار با مشتری عصبانی، تشخیص و شناسایی فرد متقلبی که قصد کلاهبرداری از شرکت بیمه را دارد، برخورد با یک مدیر و سرمایه گذاری که از سرمایه بیمه قابل توجهی برخوردار است و…. همه مستلزم آموزشهای حرفه ای و انتقال تجربیات کارکنان شرکت بیمه میباشد. وقتی سلیقه یک کارشناس در رسیدگی به خسارت اعمال میگردد و در تدوین ضوابط و دستورالعملها کلی گویی میشود بستر و فضا برای عدم رضایت مشتری فراهم میشود و افزایش کاغذبازیهای اداری، احاله زیان دیده به مراجع مختلف، گواهیها و استعلامهای متعدد و زمان گیر و … بر این نوع نارضایتیها میافزاید.
۲-۱-۱-۲- انتظارات مشتری
مصداقهای انتظارات مشتری از نگاه مدیریت کیفیت عبارتند از:
پاسخگویی، انعطافپذیری، کیفیت، مرغوبی، برخورد خوب (خوشقولی)، قیمت مناسب، تنوع کالا و خدمات، احترام، صداقت، خدمات پس از فروش، دسترسی آسان، اطمینان از پوششهای مناسب، تحویل به موقع کالا و خدمات، اطلاع رسانی مناسب، تبلیغات جذاب، آراستگی ظاهری فروشنده و شرایط آسان پرداخت، وفای به عهد و خوش قولی و…
۲-۱-۲- خدمات
خدمات شامل فعالیتهای نامحسوس و لمس نشدنی هستند و موجب منفعت و یا ارضاء خاطر میگردند اما مالکیت چیزی را نیز به دنبال ندارد. در بازاریابی، خدمات را به سه دسته خدمات قبل از فروش، خدمات حین فروش و خدمات پس از فروش تقسیم میشوند.(کاتلر و آرمسترانگ[۲۲]، ۱۹۹۱)
بیان مشترک تمام تعریف این است که منظور از سیستم خدماتی، اجرای نوعی فعالیت اقتصادی است که باعث تولید محصول نامحسوس میشود که دارای ارزش افزوده و یا مطلوبیت باشد.(فیضی پور، ۱۳۸۷)
خدمت، فرآیندی است که در تعاملات بین مشتریان و کارکنان، منابع فیزیکی، کالاها و یا سیستمهای ارائهکننده خدمت، روی میدهد تا راهحلی برای مسائل مشتریان باشد( لاولاک، ۱۳۸۶)
تعریف خدمت، بهدلیل تنوّع آن، همواره کار سختی بوده است. آنچه موضوع را پیچیدهتر میکند، این است که اغلب، بهدلیل غیر محسوس بودن بسیاری از دادهها و ستادهها، درک کردن روشی که خدمت در آن ایجاد و به مشتریان عرضه میشود، دشوار است.
در دنیای امروز، افراد در محیطی زندگی میکنند که بهطور روزافزون بهسوی اقتصاد مبتنی بر خدمات پیش میرود. دیگر خدمات بخش کوچکی از اقتصاد بهشمار نمیرود، بلکه بهعنوان قلب ارزشآفرینی در اقتصاد مطرح است. دیگر خدمات به خدمات بیمهای، بانکی، پستی، بهداشتی و آموزش محدود نمیشود بلکه اغلب محصولاتی که خریداری میکنیم، عناصری از خدمت را نیز شامل میشوند. در واقع طیف وسیعی از کالاها برای داشتن مزیت رقابتی بر فعالیتهای مبتنی بر خدمت تکیه دارند (سیدجوادین و کیماسی، ۱۳۸۹).
مفهوم خدمت به مشتریان، شامل تعاریف جدیدی است؛ چراکه ارائه خدمات فقط به بخش کوچکی در ساختمان مرکزی شرکت اختصاص ندارد؛ بلکه کل سازمان از مدیران عالی تا کارکنان عادی، همگی در برآورده ساختن نیازهای مشتریان موجود و بالقوه نقشی برعهده دارند. حتی اگر فردی در موقعیتی نباشد که بهطور مستقیم از مشتری حمایت کند، میتواند از کارمندانی که به مشتریان خدمت میکنند، پشتیبانی کند. براساس این نگرش، خدمت به مشتریان، شامل کلیه اموری است که شرکت به منظور جلب رضایت مشتریان و کمک به آنها برای دریافت بیشترین ارزش از خدماتی که خریداری کردهاند، انجام میدهد. این تعریف جامع، همه چیز را دربر میگیرد. هر چیزی که اضافه بر خدمت هستهای، عرضه و موجب تفکیک آن از خدمات رقبا میشود، خدمت به مشتریان محسوب میشود (ونوس و صفائیان، ۱۳۸۴).
۲-۱-۲-۱- تفاوتهای خدمات با کالا
نامحسوس بودن خدمات
خدمت برخلاف کالا که پیش از خرید ومصرف قابل دیدن، لمس کردن، چشیدن و بوییدن است، این قابلیتها را ندارد یا کمتر دارد و در نتیجه در خرید خدمت همواره نوعی ابهام،تردید، نگرانی و نااطمینانی وجود دارد وانسانها در فرایند تصمیم گیری خرید نمیتوانند با بهره گرفتن از حواس پنجگانه خود،خدمات را ارزیابی کنند. به همان اندازه که خریدار در خرید خدمت با ابهام روبرو میشود، فروشنده وبازاریاب نیز در فروش خدمت با دشواری روبرو است وبه همین دلیل میکوشد تا با عواملی دیگر از جمله عوامل فیزیکی و ظاهری مانند نیروی انسانی،مکان ومحل،تجهیزات وتاسیسات،عوامل مادی مرتبط باخدمت، بازاریابی وفروش خدمت را ساده تر ساخته ودادوستد را ممکن سازد
ارتباط خریدار و فروشنده وتولید ومصرف هم زمان
بسیاری از کالاها توسط کسانی تولید میشود که هیچ گاه خریداران آنهارا نمیبینندو با آنها ارتباطی ندارند و بین زمان تولید آنها با مصرف مدتها فاصله دارد .
اما در خرید و فروش معمولاً ارتباطها مستقیم ونزدیک است وعرضه خدمت ومصرف آن همزمان است . البته همه خدمات یکسان نیستندو این ویژگیها نسبی است.کیفیت و مطلوبیت خدمات بستگی به نوع ارتباط خریدار وفروشنده خدمت وپذیرش یکدیگر دارد.برخورد مناسب کارمندان بیمه نسبت به یک مشتری وهر گونه ارتباط درست بین خریدار وفروشنده خدمت و پذیرش متقابل باعث میگردد تا کیفیت خدمت مطلوبتر و رضایت در مبادله بیشتر شود. نقش انسان ورفتار انسانی واحترام ورعایت عوامل انسانی و رفتاری دادوستد خدمات به مراتب حساس تر، مهمتر و مؤثرتر از دادوستد محصول است . توجه به نوع برخوردها ورفتارها، تسهیلات، امکانات و راهنمایی، مشاوره در مورد انواع پوششهای بیمه در محل نمایندگیهای بیمه و ایجاد شرایطی مناسب که اعتماد، آرامش، انگیزه وجذابیت و کششها را تقویت نماید از جمله نکات بسیار مهمی هستند که در بازار یابی خدمات بسیار نقش داشته و عدم توجه به هر یک از آنها باعث فاصله بین خریدار و فروشنده و عدم رضایت وناخرسندی طرفین یا عدم انجام معامله میگردد.
۲-بی ثباتی کیفیت خدمات
باتوجه به اینکه خدمت توسط انسانها عرضه میشود کیفیت آن تحت تأثیر حالات وروحیات وشرایط انسانها متغیر میباشد .ویژگی خریدار وفروشنده روی کیفیت خدمت تأثیر دارد.آموزش لازم برای ارائه خدمت واستاندارد کردن خدمت وتعهد به خدمت با انتظارات مشتریان از عواملی هستند که با عث حفظ کیفیت خدمات میشود.
۳-عدم امکان ذخیره سازی و انبار کردن خدمات
در حالی که کالاها پس از تولید انبار و به هنگام نیاز آنهارا توزیع ومصرف میکنند برای خدمات چنین نیست و نمیتوان آن را ذخیره کرد . غیر قابل تفکیک بودن محصول و مصرف آن از یکدیگر، منحصر به فرد بودن خدمت را توجیه میکند. ماهیت غیر قابل تفکیک بودن محصول و مصرف در خدمت نیازمند آن است که مصرف کنندگان و ارائه دهندگان خدمات با یکدیگر در تعامل باشند . لذا کنترل بعد از عمل در این خدمات چندان اهمیتی ندارد به عنوان مثال اگر یک مشتری بیمه، خدمات مورد انتظار خود را به موقع دریافت نکند حتی با ارائه پیشنهاد جبران خسارت رضایت کامل را نمیتواند پیدا کند.
۲-۱-۳-بازاریابی[۲۳]
از بازاریابی تعاریف گوناگونی ارائه شده است که هر یک به جنبههای متفاوتی از بازاریابی اشاره دارند. انجمن بازاریابی آمریکا تعریف علمیاز بازاریابی ارائه کرده است ” بازاریابی عبارت است از فرایند برنامه ریزی و اجرای مفهوم قیمت گذاری، تبلیغات و توزیع ایدهها، کالاها و خدمات برای مبادله به گونه ای که اهداف فردی و سازمانی تأمین گردد” (امید بیدختی و مرادان،۱۳۸۰). تعریف فوق هم بر مشتری و هم بر یک مجموعه از روشهای مدیریتی تأکید دارد .
واژه بازاریابی نباید به معنی قدیمیآن، یعنی صرفاً فروختن، معنی و تعبیر گردد. معنای جدید این واژه همانا تأمین نیازهای مشتری است. شرکتهای امروزی با رقابت شدید و فزایندهای روبهرو هستند و پاداش از آن شرکتی خواهد بود که بتواند به بهترین نحو ممکن، خواستههای مشتری را درک و بالاترین منفعت را برای مشتریان هدف خود تأمین کند. در محدوده بازار، این مهارتهای بازاریابی است که شرکتهای حرفهای را از شرکتهای غیرحرفهای تفکیک میکند.
صاحبنظران، بازاریابی را فرایند ارضای نیازها و خواستههای بشر تعریف میکنند. به نظر فلیپ کاتلر[۲۴]، برجسته ترین صاحبنظر در این رشته، بازاریابی عبارت است از: فعالیتی انسانی در جهت ارضای نیازها و خواستهها از طریق فرایند مبادله.
این تعریف دارای ابعاد گوناگونی است که هر کدام را به طور جداگانه بررسی خواهیم کرد.
الف: نیازها و خواستهها
منشأ و رکن اساسی نظام بازاریابی، نیازها و خواستههای انسان است. بشر برای ادامه حیات خود به غذا، هوا، آب، لباس و پناهگاه نیاز دارد. علاوه بر اینها، او میل زیادی به آسایش، آموزش و خدمات دیگر دارد. محصول زاییده نیازها و خواستههای بشر است .انسان چیزهای خاصی را که ارضا کننده خواستههای اوست، خارج از وجود خویش تصورمیکند. این چیزها محصولات نامیده میشوند.
این محصولات به هر اندازه که خواستههای فرد را برآورده کنند، دارای ارزشند. خواسته در بازاریابی، شکل برآورده ساختن نیازهاست و تقاضا توانایی رفع خواسته است، برای مثال نیاز به امنیت و وجود خطرات احتمالی و نسبی بودن امنیت در زندگی انسان مهمترین عامل پیدایی بیمه بوده است.
ب: مبـادلـه
توجه به این حقیقت که بشر دارای نیازها و خواستههایی است و محصولاتی وجود دارند که قادر به ارضای آنها هستند، در تعریف بازاریابی الزامیاست، اما کافی نیست. بازاریابی از زمانی آغاز میشود که فرد تصمیم میگیرد نیازها و خواستههایش را از طریقی خاص که آن را «مبادله» مینامیم، ارضا کند.
۲-۱-۴- بازاریابی داخلی[۲۵]
بازاریابی داخلی یکی از مباحث بازاریابی است که حدود ۲۰ سال قبل به عنوان شیوه ای برای حل مسائل و مشکلات مربوط به کارکنان سازمانها و ارائه خدمات با کیفیت به آنان توسط بری[۲۶] مطرح گردید. بازاریابی داخلی عبارت است از جذب، توسعه، انگیزش و تداوم کیفیت کارکنان از طریق شغل به عنوان یک محصول و ارضای نیازمندیهای آنها. به عبارت دیگر، بازاریابی داخلی فلسفه رابطه و پیمان مشترک بین مشتریان و کارکنان (مشتریان داخلی) سازمان است (کاهیل[۲۷]، ۱۹۹۵).
به تعبیری، بازاریابی داخلی به عنوان یک شناخت آکادمیک، علمیو تجاری در زمینه ارتقا سطح رضایتمندی مشتریان و کارکنان مطرح است. این شاخه از علم بازاریابی تا حدود زیادی متاثر از مدیریت کیفیت و بازاریابی خدمات است که بر اهمیت و ضرورت ایجاد کیفیت در کل فرایند ارائه خدمات تاکید دارد.
بازاریابی داخلی به بحث پیرامون رابطه مشتریان و عرضه کنندگان داخلی سازمان در ایجاد ارزش برای مشتریان خارجی میپردازد، که این امر میتواند به صورت یک زنجیره ارزش و ابزاری برای توسعه کیفیت محصولات و خدمات و تعاملات بین سازمانی و برون سازمانی در سازمان ظاهر گردد(لینگ ۲۰۰۰)[۲۸]. هدف بازاریابی داخلی ایجاد اطمینان از رضایتمندی بین کارکنان سازمان و توسعه کیفیت محصولات و خدمات به منظور دستیابی به رضایت مشتریان خارجی سازمان است، که این امر به صورت فرایندی از مشتریان داخلی به سمت مشتریان خارجی سازمان جریان دارد.
مطالعات انجام گرفته در این زمینه بیانگر ارتباط مثبت بین رضایت مشتریان داخلی سازمان (کارکنان) و رضایت شغلی مشتریان خارجی آن است. مطالعات کوهرت و لوین(۱۹۹۲) بیانگر این واقعیت است که رضایت کارکنان (مشتریان داخلی) بر کیفیت محصولات تأثیر بسزایی داشته و در نتیجه رضایت مشتریان خارجی را به همراه دارد .
۲-۱-۴-۱- بازاریابی داخلی در صنعت بیمه
ﺑﺎ ﺗﻮسعه ﻣﻔﻬﻮم ﺑﺎزارﻳﺎﺑﻲ و رﻗﺎﺑﺖ، ﺳﺎزﻣﺎنﻫﺎی ﺗﺠﺎری از ﺟﻤﻠﻪ ﺷﺮﻛﺖﻫﺎی ﺑﻴﻤﻪ در زﻣﻴﻨﺔ ﺑﻪ دﺳﺖآوردن ﺳﻬﻢ ﺑﻴﺸﺘﺮی از ﺑﺎزار، ﻣﺪﻳﺮان اﻳﻦ ﺷﺮﻛﺖﻫﺎ ﻧﺎﮔﺰﻳﺮ ﺑﻪدﻧﺒﺎل راه ﻫﺎﻳﻲ ﺑﺮای ﻛﺴﺐ رﺿﺎﻳﺖ ﺑﻴﺸﺘﺮ و وﻓﺎداری ﻣﺸﺘﺮﻳﺎﻧﺸﺎن ﻫﺴﺘﻨﺪ. جذب و حفظ مشتریان در صنعت بیمه کشور، با توجه به فعال شدن شرکتهای بیمه خصوصی و توسعه اطلاعات و ارتباطات در سطح بین المللی که امکان مقایسه خدمات شرکتهای مختلف بیمه در نقاط مختلف دنیا را در اختیار مردم قرار میدهد، به مراتب مشکل تر شده است (امیرشاهی،۱۳۸۶،۶۵-۷۲). ﻣﻮﺗﻮر ﺗﺠﺎرت ﻧﻪ ﻣﺤﺼﻮل و ﺑﺎزار، ﺑﻠﻜﻪ ﻣﺸﺘﺮی اﺳﺖ. بنابراین، ماهیت شرکتهای بیمه ایجاب می کند که در راستای مشتری مداری، جذب و حفظ مشتریان، استراتژیها و راهکارهای مناسب را بکار گیرند. زیرا دوام و بقای این شرکتها بستگی به مشتریان آنها دارد و هر قدر بتوانند مشتریان فعلی خود را حفظ نمایند در بلند مدت موفق تر خواهند بود. دیدگاه اصلی حفظ مشتریان این است که باید به صورت پیوسته با عرضه ارزش برتر به مشتری، رضایت وی را تأمین کرد (کاتلر ۲۰۰۸) در اﻳﻦ ﻣﻴﺎن ﻧﻘﺶ ﻛﺎرﻛﻨﺎن در اﻳﻦ ﺻﻨﻌﺖ، ﺑﺮ ﻫﻴﭻﻛﺲ ﭘﻮﺷﻴﺪه ﻧﻴﺴﺖ. ﻛﺎرﻛﻨﺎن راﺿﻲ ﻣﻲﺗﻮاﻧﻨﺪ ﺗﻤﺎﻣﻲ ﺗﻼش ﺧﻮد را ﺑﻪ ﺟﺬب و ﻧﮕﻬﺪاری و رﺿﺎﻳﺖ ﻣﺸﺘﺮﻳﺎن ﻣﻌﻄﻮف ﻛﻨﻨﺪ. در ﺳﺎلﻫﺎی اﺧﻴﺮ ﺗﻌﺪاد زﻳﺎدی از ﺷﺮﻛﺖﻫﺎ و ﺳﺎزﻣﺎنﻫﺎ ﺑﻪ دﻧﺒﺎل راﻫﻜﺎرﻫﺎی ﻛﻠﻴﺪی ﺑﺮای ﺧﻠﻖ روشﻫﺎﻳﻲ در ﺟﻬﺖ ﮔﺮاﻳﺶ ﻛﺎرﻛﻨﺎن ﺑﻪ ﻣﺸﺘﺮیﻣﺪاری ﺑﻮده اﻧﺪ ﻛﻪ ﻳﻜﻲ از اﻳﻦ راﻫﻜﺎرﻫﺎ ﺑﺎزارﻳﺎﺑﻲ داﺧﻠﻲ اﺳﺖ(لیو، ۲۰۰۹)[۲۹] بازاریابی داخلی یک استراتژی جهت غلبه بر ناملموس بودن خدمات، بویژه در مورد خدماتی نظیر بیمه که ارزیابی آنها برای مشتریان، حتی بعد از خرید و استفاده بسیار مشکل است، میباشد که در اﻳﻦ زﻣﻴﻨﻪ ﻣﻲﺗﻮاﻧﺪ ﺑﻪ ﺷﺮﻛﺖﻫﺎی ﺑﻴﻤﻪ در دﺳﺘﻴﺎﺑﻲ ﺑﻪ اﻫﺪاﻓﺸﺎن ﻛﻤﻚ ﻛﻨﺪ.ﻓﻌﺎﻟﻴﺖﻫﺎی ﺑﺎزارﻳﺎﺑﻲ داﺧﻠﻲ از ﻃﺮﻳﻖ ﻧﻔﻮذ و اﻳﺠﺎد اﻧﮕﻴﺰه در ﻛﺎرﻛﻨﺎن، رﻗﺎﺑﺖﭘﺬﻳﺮی ﺳﺎزﻣﺎن را ﺑﻬﺒﻮد ﺑﺨﺸﻴﺪه و ﺷﺎﻳﺴﺘﮕﻲﻫﺎ را ارﺗﻘﺎ ﻣﻲدﻫﺪ (احمد و همکاران ۲۰۰۳)[۳۰]. ﻃﻲ ﭼﻨﺪﻳﻦ ﺳﺎل، ﺗﻌﺎرﻳﻒ ﻣﺘﻌﺪدی از ﺑﺎزارﻳﺎﺑﻲ داﺧﻠﻲ اراﺋﻪ گردﻳﺪه اﺳـﺖ، اﻣﺎ ﻧﻜﺘه اﺻﻠﻲ در ﺗﻤﺎﻣﻲ آﻧﻬﺎ رﻓﺘﺎر ﺑﺎ ﻛﺎرﻛﻨﺎن ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﻣﺸﺘﺮﻳﺎن داﺧﻠﻲ ﺳﺎزﻣﺎن و ﻛﺴﺐ رﺿﺎﻳﺖﻣﻨﺪی آﻧﺎن اﺳﺖ ﻛﻪ در ﻧﻬﺎﻳﺖ ﺳﺎزﻣﺎن ﻣﻲﺗﻮاﻧﺪ ﻣﻮﻗﻌﻴﺖ ﺑﻬﺘﺮی در اراﺋﺔ ﺧﺪﻣﺎت ﻣﻄﻠﻮبﺗﺮ ﺑﻪ ﻣﺸﺘﺮﻳﺎن ﺧﺎرﺟﻲ و اﻓﺰاﻳﺶ رﺿﺎﻳﺘﻤﻨﺪی آﻧﺎن ﻛﺴﺐ کند(هانگ اینگ - سان ۲۰۰۵)[۳۱].