به رویا های شیرین غرقه بود / نشسته محو گفتارش، به دامن
چه شب هایی که رویا زورقم را / کنار زورق مهتاب می راند
دو گوشم بر ترانهی دلنشینی / که تنها- دختر همسایه می خواند
« ستاره سر زدو بیدار بودم / « دِ پای رخنهی دیوال بودم
« دِ پای رخنهی دیوال حولی / « هنو در انتظار یار بودم
روح لطیف حاکم بر شعر احساسات مشفقانه و نوازشگر زن را به تصویر کشیده است دو تصویر که دراین بخش از شعر ” آشیان متروک ” از زن به نمایش در آمده یکی مهر مادری است و دیگری آرزوی دختری شاعر برای القاء هر چه ملموس تر انگاره ای که در ذهن خود برای بیان آرزوی دختر در نظر داشته ترانه ای محلی را از زبان گنجشک وی واگو می کند تا مخاطب خود را به ژرفای خیال مصور خویش بکشاند.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
توضیح پایانی در این بخش این که محتمل است مادرانه های دیگری در اشعار هر دو شاعر موجود باشد که به نظر نگارنده نرسیده و یا در ذیل دیگر عناوین آورده شده است که باید گفت اگر ذیل دیگر عناوین مادرانه ای مشاهده شد بر اساس احساس غالب درونی شعر، در آن بخش مقرر شده است.
پی نوشت
زن و شعر، زینت یزدانی، صفحه ۱۹۸
جنس دوم جلد دوم، نویسنده: سیمون دوبووار، ترجمه: قاسم صنعوی، صفحه ۳۴۳
مجلهی پیوند، شماره ۱۸۲، صفحه ۴۷
روانشناسی زن، دکتر شکوه نوابی نژاد، صفحه۴۴
زن و شعر، زینت یزدانی، صفحه ۳۶۷
روانشناسی زن، دکتر شکوه نوابی نژاد، صفحه ۱۲۴
همان کتاب، صفحه ۱۲۴
همان کتاب، صفحه ۱۲۴
بیان، دکتر سیروس شمیسا، صفحه ۵۳
گهوارهی سبز افرا، احمد ابو محبوب، صفحه ی ۶۴
زن و شعر، زینت یزدانی، صفحه ۲۰۱
شکوایه ها
شکوه و گلایه از سختی های روزگار مبتلا به انسان های همهی اعصار و قرون است که در عصر حاضر بیش تر نیز شده است. عموماً شکوه در محاورات زنان بیش از مردان است و مردان اگر شکوه کنند بیش از هر چیز از سختی مشاغل خود شکوه می کنند کمتر از زندگی به طور کلی. اگر بخواهیم در این خصوص تبیین روانشناسانه کنیم باید به مقولهی روانشناختی ادراک و نیز میزان تحریک پذیری عاطفی در زنان بپردازیم. فی الواقع باید گفت « تفاوت زن و مرد در درک کلی و جزئی است، زنان ادراک جزئی دارند، مردان ادراک کلی.» ۱ اساسا باید گفت « ادراک در زنان بارها بیش تر و بهتر از مردان است.»۲ این ادراک بالا در همه حواس پنجگانهی زنان بیش از مردان عمل می کند « خانم ها چون همه چیز به ویژه جزئیات را می بینند که آقایان اصلا نمی بینند همه چیز در نظر آن ها معیوب و ناقص است. این ایرادات بسیار زیاد که خانمها از آقایان می گیرند، به تحقیق به علت ظرافت خانم ها در ادراک بینایی است.»۳ لکن شکوه در محاورات زنانه عمومیت بیش تری دارد تا بدان جا که القابی چو غرغرو، غرزدن و مشابهات آن در توصیف زنان به کار میرود. « تصویر غم و اندوه و نا امیدی، بیش ترین و برجسته ترین جنبهی سیمای زن در شعر معاصر را تشکیل می دهد این اندوهناکی و نا امیدی در شکل های گوناگون به تصویر کشیده شده است، گاه زنی از داغ عزیزان خود سیاه به تن می کند و لحظه های تن هایی خویش را با درد و ناله سرمی کند. گاهی این غم در برخورد جامعه با او تجلی می یابد و سرانجام به خصوص همسر زن، در ایجاد این غم و اندوه نقش موثری دارد.»۴ و این همه دست مایهی ملال خاطر لطیف زن است و به تبع آن شکوه آغازیدن؛ شکوه از مردان، فرزندان، مصائب زندگی، فقر و قس علی هذا از این دست درون مایهی مکتوبات منثور و منظوم زنان را تشکیل می دهد. پیشتر نیز اشاره کرده ایم که زنان به دلیل عاطفی بودن بیش از مردان به بیان احساسات خود می پردازند و یکی از آن احساسات شکوه از روزگار غدّار و ابتلائات آن است. « زنان گاهی فقط نیاز به گوش شنوا دارند. با گفتن و گله کردن و گاهی از چیزی شکایت کردن روحشان را سبک می کند. مرد خوب همواره این فرصت را به همسرش می دهد. مرد خوب باید روانشناس همسرش باشد؛… گاهی مثل یک روانشناس حرفه ای فقط در مقابل همسر گوش باشد تا او هرچه می خواهد بگوید.»۵ این توصیهی مشاوران و روانشناسان به مردان است که ریشه در روانشناختی زن دارد لذا به این مختصر مقدمه اکتفا نموده و اشعاری را مورد بررسی قرار می دهیم که حاوی شکوه های زنانه است. در این خصوص باید به این نکته اشاره کرد نخستین زنی که به زبانی زنانه در آثار خویش شکوه آغازید عالم تاج قائم مقامی متخلص به ژاله است. « زنی شاعر که برای نخستین بار تجربه های اندوه بار یک زن، درد و دل ها، اعتراض ها و گلایه هایش را به زبان شعر سرود و هویت واقعی و انسانی یک زن را نشان داد، چهرهی کلیشه ای زن- معشوق را از شعر امروز پاک کرد و به شخصیت طبیعی و معمولی زن جان بخشید.»۶ نکته این که این امکان وجود دارد، که در اشعار سرشک شکوایه های زنانه نباشد لذا شکوایه های او را در مقام قیاس با شکوایه های زنانه سیمین ذکر خواهیم کرد.
پاره ای شکوه های سیمین در غزل هایش شکوه از ناکامی در عشق است و فراق به عنوان نخستین نمونه به بخشی از شعر « غرور » نگاهی بیفکنیم:
غرور
باز دیروز جهد می کردی که ز عهد قدیم یاد آرم
سرد و بی اعتنا تو را گفتم که « دگر دوستت نمی دارم!»
ذره های تنم فغان کردند که، خدارا ! دروغ می گوید
جز تو نامی ز کس نمی آرد جز تو کامی ز کس نمی جوید
(مجموعه اشعار، چلچراغ، غرور، صفحه ۱۷۶)
سیمین در این بخش از غزل تقاضای عاشقی را برای یادآوری روزگار گذشته از معشوق مطرح می کند و معشوق با بی اعتنایی و سرد روحی در پاسخ به او می گوید که « دگر دوستت نمی دارم! » و بلافاصله در درون خود و با احساسات واقعی خود حدیث نفس می کند که چنین نیست و ذره های وجود او طالب یار است. یاری که توان برگزیدن کس دیگری به جای او را ندارد. اگر چه چنین رفتاری وقتی بروز و ظهور می کند که زن از جانب یار سرخورده شده باشد لذا پیوند مهر در زنان به سادگی گسسته نمی شود چندان که بلافاصله پس از گفتن جمله، دوستت ندارم موضع خود را در درون خود تغییر می دهد و احساس واقعی خود را بیان می دارد. از سوی دیگر می توان نوعی ناز و غمزهی زنانه را نیز در این ابیات حس کرد، گاهی برای جلب توجه یار و به تکاپو افتادن او چنین الفاظی به کار گرفته می شود. مشخصهی بیانی قابل ذکری در این ابیات وجود ندارد.
سیمین در شعر « خُب که این طور » تصویر زنی را ترسیم می کند که پس از شکست در پُرسهی عشقی دچار عدم اعتماد به نفس شده است. و از این رهگذر شکوه می آغازد که:
خُب که این طور
خُب که ای طور، باشد؛ من که حرفی ندارم
می روم، گرچه عمری پشت سر می گذارم
-عمر؟ بس کن !چه عمری؟
-عمر با عشق و باور.
-روغن ریخته است این؛ در نیاید بکارم
راست می گفت ،رفتم: پشت سر هر چه پوچی
پیش رو هم از آن پس پوچ شد روزگارم
آزمون نخستین نقطه ی دید من شد
عشق را پوچ می دید چشم ِ بی اختیارم
دوّمین، آن وفادار؛ راستی راستین یار
مرد و مردانه می خواست دل به دستش سپارم
چشم ِ ترسیده، امّا، هیچ رخصت نمی داد
تا به امکان عشقی دستی از دل بر آرم
وقت پیوستگی ها از هراس گسستن
ابر می شد به چشمم جسم پُر شور یارم
یار، آن یار، آن یار پاک، عاشق، وفادار
ماند چندان که مرگش در ربود از کنارم…
یارِ اوّل در آمد گفت:‹‹احوال؟››گفتم:
‹‹هر چه کردی، تو کردی؛ عمر شد زهرِمارم!››