یکی از معضلات عمده ای که برای ایجاد نیروی دریایی وجود داشت، نبودن نفرات کار آزموده دریایی بود و نخستین گروه از دانشجویان ایرانی در سال ۱۳۰۵ به ایتالیا اعزام شدند تا در رسته نیروی دریایی آموزش کسب کنند. اولین گروه از افسران نیروی دریایی در سال ۱۳۰۶ که برای تحصیل به ایتالیا اعزام شدند یک گروه نه نفر بودند و در سال ۱۳۰۹ دو گروه نه و سه نفره و در سال ۱۳۱۰ دو گروه چهارنفر و ده نفر برای تحصیل به ایتالیا رفتند.[۱۱۲]
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
در بین سالهای ۱۳۰۸ تا ۱۳۱۰ دو افسر دریایی ایتالیا برای آموزش و سازمان دادن به دفتر نیروی دریائی استخدام شدند. در سال ۱۳۱۰ دولت ایران سفارش ساختن شش ناوجنگی را به کارخانه های کشتی سازی ایتالیا داد و برای خدمت در این ناوها ۲۵۰۰ سرباز وظیفه از اهالی خرمشهر و آبادان از میان افرادی که به امور دریانوردی و کشتیرانی سروکار داشتند انتخاب وزیر نظر سه افسر ایرانی به سرپرستی غلام علی بایندر برای آموزش رهسپار ایتالیا شدند.[۱۱۳]
در سال ۱۳۱۲ ناوهای خریداری شده به همراه افسران و دانشجویان ایرانی به بندر بوشهر وارد شدند. در سال ۱۳۱۲ نیروی دریایی جنوب دارای دو ناو ۹۵۰ تنی و چهار ناو ۳۲۰ تنی، سه ناوچه ۷۵ تنی و یک کرجی موتوری به اسم چلچله بود.
مرکز نیروی دریای جنوب، خرمشهر بود.[۱۱۴]
تشکیلات نیروی دریایی شمـال از سال ۱۳۰۶ مستقل شـد و سه نـاوچه ایتالیایی به آن افزوده شده این ناوچه های ۳۲ تنی مسلح به توپ های ۴۷ میلیمتری و مسلسل بودند.[۱۱۵]
در سال ۱۳۱۵ یک ناو جدید به اسم «شهسوار» از کشور هلند خریداری و به نیروی دریای شمال افزوده شد. مرکز نیروی دریای شمال، بندر انزلی (بندر پهلوی) بود. در سال ۱۳۲۰ نیروی دریای ایران در جنوب و شمال شش ناو، پنج ناو، پنج ناوچه، یک ناو سلطنتی، ۲۰ کرجی موتوری، یک ناوچه آتش نشانی و چند آتشبار ساحلی بود.[۱۱۶]
۲-۴-۶- امنیه
در دوران سلطنت رضاشاه امنیه زیر نظر وزارت جنگ بود. در سال ۱۳۰۷ در وضع امنیه تغییراتی داده شد سازمان نواحی منحل و به جای آن شش هنگ مختلط، هشت گردان و یک آموزشگاه گروهبانی تشکیل گردید. هنگ های مختلط، از چهار تا نه گروهان مختلط (پیاده و سوار) و گردان ها از دو الی چهار گروهان و هر گروهان از دو الی چهار دسته ترکیب می شد. [۱۱۷]
در سال ۱۳۰۳ نخستین واحد آموزشی در امنیه به نام «مدرسه وکیلی» تأسیس شد. اولین دوره مدرسه وکیلی در اول خرداد ۱۳۰۴ با ۷۲ نفر فارغ التحصیل به کار خود خاتمه داد. این مدرسه تا سال ۱۳۱۸ به فعالیت خود ادامه داد. با وجود کمبود افسران تحصیل کرده در امنیه، مدرسه صاحب منصبی تأسیس شد. در مرداد ۱۳۰۷ نه دانشجو را به دانشکده ژاندارمری فرانسه اعزام نمایند.
در سال ۱۳۰۹ سه مدرسه نیابت امنیه (ستوانی)، معین نایبی امنیه (استواری) و وکیلی امنیه (گروهبانی) تشکیل شد و در فعالیت های آموزشی ژاندارمری اقدامات بسیار مهم و اساسی صورت گرفت.
در سال ۱۳۱۱ یک مدرسه صاحب منصبی امور مالی «آموزشگاه ستوانی مالی» برای دو سال ایجاد شد. دانشجویان این مدرسه از میان استواران امنیه انتخاب می شوند. فارغ التحصیلان آن در مجموع چهل نفر بودند.[۱۱۸]
در بین سالهای ۱۳۱۲ تا ۱۳۱۸ امنیه نیز گسترش یافت. در سال ۱۳۱۵ تشکیلات گمرکات مرزی منحل و وظایف آن به اداره امنیه داده شد.
رضاشاه از تاریخ یکم فروردین ۱۳۱۸ اداره مرکزی امنیه را منحل و واحدهای آن در واحدهای مستقل ارتش ادغام می کند و در منابع رسمی نظامی درباره علت انحلال امنیه هیچ توضیحی داده نشده است.[۱۱۹]این حکم توسط سرلشکر ضرغامی کفیل ارتش در ۲۷ اسفند ۱۳۱۷ قرائت و اعلام شد. مع الوصف باید به این نکته اشاره شود که امور مربوطه به سربازگیری و جریان نظام وظیفه در امنیه انجام می گرفت.
۲-۴-۷- نظمیه
در سال ۱۳۰۴(۱۹۲۵) برای اولین بار هیأتی به نمایندگی نظمیه ایران در کنگره بین المللی در نیویورک شرکت کرد. اعضای هیأت در بازگشت از نیویورک در کنفرانس در «اصلاح حال مجرمین» در لندن شرکت کردند. در این کنفرانس نقشه زندان های جدید توزیع شد. زندان قصر اولین زندان جدید ایران بود. این زندان در ۱۱ آذر ۱۳۰۸ توسط رضاشاه افتتاح شد.
سازمانهای انتظامی و امنیتی کشور برای نظارت بر سفر اتباع ایرانی به خارج از کشور و کنترل قراردادن خارجیان در ایران، سبب شد که از«۱۱ فروردین ۱۳۰۷ به موجب تصویب هیئت دولت امور تذکره و ویزای خروج از کشور و پروانه اقامت اتباع بیگانه از وزارت امور خارجه منتزع و به سازمان شهربانی کل واگذار و در شهربانی اداره ای به نام «اداره تذکره» تأسیس یافت.» [۱۲۰]
در سال ۱۳۰۷ نظام نامه «تشکیلات نظمیه مملکتی» به تصویب هیأت وزیران رسید و در ماده اول این نظام نامه آمده:«رئیس نظمیه تهران رئیس کل تشکیلات نظمیه ایران است که بر حسب پیشنهاد وزارت داخله، به موجب فرمان همایونی منصوب می شود». رئیس نظمیه دو معاون داشت.
کشور به پنج ناحیه و هر ناحیه مرکزی داشت. ناحیه مرکز به مرکزیت تهران و ریاست آن با یکی از دو معاون نظمیه بود. نواحی دیگر عبارت بودند از: جنوب به مرکزیت شیراز، غرب که مرکز آن همدان بود، شمال غرب به مرکزیت تبریز و شرق به مرکزیت مشهد بود.[۱۲۱]
آمـوزش هـای جدیـد در نظمیه در خــرداد ۱۳۰۶ با اعـزام هفـت نفـر از افسران نظمیـه و سـه نفـر از فارغ التحصیلان پزشکی به خارج از کشور برای تکمیل تحصیلات خود در امور مربوط به پلیس آغاز شد.[۱۲۲]
در سال ۱۳۱۴ پس از یک بررسی دقیق چند آموزشگاه جدید علاوه بر «مدرسه آژانی» در نظمیه تشکیل شد. در این سالهای نظارت بر فعالیت های سیاسی یکی از مهمترین و اساسی ترین وظایف نظمیه بود که این اقدامات در شعبه خفیه نظمیه انجام می شود.
سه روز پس از افتتاح زندان قصر در آذر ۱۳۰۸ سرهنگ درگاهی از کار برکنار شد. [۱۲۳]مختاری نخستین صاحب منصب نظمیه بودکه به ریاست شهربانی رسید.
فصل سوم
نظامیان، فترت و احیای دولت مطلقه ۱۳۳۰ -۱۳۲۰
۳-۱- تهاجم روس و انگلیس
اشغال ایران در شهریور ۱۳۲۰ به سقوط دولت رضا شاه منجر شد و این اشغال باعث تضعیف ارتش، امنیه و شهربانی شد. نیروهای بریتانیا و شوروی بی آن که با مقاومت پایداری از سوی ارتش رو به رو شوند بخش های وسیعی از خاک کشور را به اشغال خود در آوردند.
در بامـداد روز سـوم شهـریور سال ۱۳۲۰ سفرای انگلیس و شـوروی طـی یادداشت های جداگانه به نخست وزیر علی منصور اعلام داشتند: «چون دولت ایران در انجام درخواست های فوری و مهم دو کشور همسایه که در یادداشت های مورخه ۲۸ تیر و ۲۵ مرداد سال ۱۳۲۰ به طور مبسوط و واضح به آنها اشاره شده بود، سهل انگاری کرده و سیاست مبهمی در این موقع باریک و خطرناک پیش گرفت و اظهارات و تذکرات دوستانه ما را نخواست با حسن نیت تلقی کند، و در بیرون کردن عمال آلمانی هیچ گونه اقدامی نکرده به این سبب دولتهای شوروی و انگلیس خود را ناگزیر دیدند به نیروهای مسلح خود دستور دهند که از مرزهای ایران عبور کنند و اینک با کمال تأسف به آقای نخست وزیر اطلاع می دهیم که واحد های شوروی و انگلیس طبق دستور ستادهای مربوط وارد خاک ایران شده مشغول پیشروی هستند[۱۲۴]».
با این حال حضور اتباع آلمانی[۱۲۵] را برای موجه جلوه دادن حمله خود به ایران بهانه قرار دادند و حمله خود را در شهریور ۱۳۲۰ به ایران آغاز کردند. هدف اصلی متفقین حفظ منافع استراتژیک و نفتی انگلستان در منطقه و در اختیار گرفتن راه های کمک رسانی به اتحاد شوروی بود[۱۲۶].
در سحرگاه روز سوم شهریور ۱۳۲۰ (۲۵ اوت ۱۹۴۱) کشور بی طرف ایران از شمال، جنوب و غرب مورد تهاجم نیروی های نظامی بریتانیا و اتحاد شوروی قرار گرفت.
نیروهای انگلیسی حملات خود را از ناحیه غرب و جنوب غربی آغاز کردند، انگلیسی ها با کمک سربازان هندی در نیمه شب سوم شهریو ماه از اروند رود گذشتند و بندر شاهپور، آبادان و خرمشهر را مورد حمله قرار دادند.
در چهارم شهریور نیروی هوایی انگلیس پادگان آبادان و فرودگاه اهواز را بمباران کردند و تعدادی از هواپیماهای ایرانی را در روی زمین از کار انداختند. دسته دیگری از نیرو های انگلیسی از طریق مرز خسروی، قصر شیرین و گیلان غرب به خاک ایران تجاوز کردند.
از سوی دیگر نیروهای شوروی مرکب از شش لشکر پیاده نظام و زرهی از چند نقطه وارد ایران شدند. ماکو نخستین شهری بود که به اشغال روس ها در آمد. پس از تصرف جلفا و خوی تا ساحل دریاچه ارومیه پیشروی کردند و به سوی تبریز روانه شدند. یک لشکر از بندر آستارا وارد خاک ایران شد و به سوی اردبیل و بندر انزلی هجوم آوردند.
شهر های ماکو، خوی، تبریز، رضائیه، میاندوآب، میانه، رشت، مهاباد و بانه مورد حمله هوایی قرار گرفتند. رسته چهارم شوروی از سرخس به سوی مشهد حرکت کردند. روز بعد نیز خود تهران مورد حمله قرار گرفت و مردم از تجاوز آگاه شدند و همچنین رادیو تهران از تجاوز نظامی متفقین به ایران خبر داد و به مردم اطلاع داد که: «نیرو های ما در حال دفاع از خاک وطن می باشند[۱۲۷].»
در روز سوم شهریور، ستاد ارتش اولین اقدام خود را برای تشکیل«قرارگاه کل بزرگ ارتشتاران فرمانده منتشر کرد». رئیس ستاد جنگ، نخستین و آخرین اعلامیه ستاد جنگی ارتش را در بعد از ظهر چهارم شهریور ماه درباره تجاوز ارتش شوروی در شمال و ارتش انگلیس در باختر که از راه های زمینی، دریایی و بمباران هوایی شهرها آغاز کرده بودند را صادر گردید. در بند پنجم این اعلامیه آمده است «واحد های ارتش شاهنشاهی که غافلگیر شده اند در حدود امکان به استقبال آنها شتافتند و در نقاط مختلف با آنها تماس حاصل نموده و به دفاع پرداختند و دو ارابه زره پوش مهاجم در منطقه باختر مورد اصابت و از کار افتاده و پیش روی مهاجمین را متوقف ساخته اند.»[۱۲۸]
در پنجم شهریور رضا شاه دستور داد نخست وزیر حسن علی منصور، علی سهیلی وزیر امور خارجه و وزیر راه و چند وزیر در جلسه شورای عالی جنگ حاضر شوند و در مورد ادامه یا توقف جنگ تصمیم گرفته شود. بعد از صحبت های حاج علی رزم آرا و سرتیپ عبد الله هدایت در مورد کمبودها و احتیاجات ارتش و پس از این که امرای ارتش[۱۲۹] به ترک مقاومت رأی دادند صورت جلسه ای را تنظیم کردند «چون مواضع دفاعی مهم به دست نیروی بیگانه افتاده و امر مقاومت هیچ گونه فایده ای را برای کشور شاهنشاهی نخواهد داشت، در صورتی که اگر امروز اعلامیه ای از طرف دولت مبنی بر ترک مقاومت صادر و به سفارت خانه ها ابلاغ شود بیشتر احتمال می رود از مذاکرات سیاسی که فعلاً در جریان است نتیجه بهتری به دست آید»[۱۳۰] و به تمامی واحد های نظام ارتش به ترک مقاومت، طبق اعلامیه ششم شهریور ماه صادر و ابلاغ شد.
ضمناً رضا شاه از دولت آمریکا و شخص پرزیدنت روزولت رسماً خواست که برای رفع خصومت های بین ایران و دولتین روس و انگلیس وساطت کند[۱۳۱].
باید گفته شود که در مطبوعات غربی درباره حمله ناگهانی نیروی های انگلیس و شوروی به ایران مطالبی مطرح شده بود که در ۲۲ اوت ۱۹۴۱ (۳۱ مرداد ۱۳۲۰) روزنامه نیویورک تایمز در عنوان اصلی خود نوشت که «انگلیسی ها و روس ها برای تجاوز به ایران موضع گرفته اند.» در سر مقاله روزنامه پیش بینی شده بود انگلیس و شوروی با نیروهای نظامی بر ضد ایران، در صورت امتناع از پذیرش خواسته های آنها متوسل شود[۱۳۲]. روز پنجم شهریور، دولت منصور استعفاء داد و محمد علی فروغی مأمور تشکیل کابینه شد.
۳-۱-۱- فروپاشی ارتش
با حمله نیروهای متفقین به ایران میزان صحت و اعتبار نیروی نظامی ایران به طور کلی «ارتش نوین ایران» برای همگان روشن و تصورات و ادعاهای بی اساس رضا شاه و اعلامیه هایی که ستاد ارتش اعلام می کرد بر ملا شد. با سقوط رضا شاه ارتش جدیدی که او ایجاد کرده بود از هم پاشید. در دوره رضا شاه ارتش پیوستگی زیادی با سلطنت داشت. به عبارت بهتر ارتش پشتیبان سلطنت محسوب می شود. اما با حضور نیروهای بیگانه بعد از شهریور ۱۳۲۰ ارتش مجالی برای قدرت نمایی پیدا نکرد. در شمال نیروی دریایی با صدماتی که به تجهیزات آن زده شد از میان رفت. نیروهای انگلیس ناوهای کرکس، شاهرخ، شهباز، سیمرغ را تصرف و ناوهای پلنگ و ببر را انهدام کردند.
فرمانده نیروی دریایی، دریادار غلامعلی بایندر با گروهی از افسران و سربازان ایرانی کشته شدند. وضعیت نیروی هوایی هم مناسب تر از نیروی دریایی نبود و تعداد زیادی از هواپیماهای ارتش نابود شدند. «از تاریخ [۱۳۲۰] تا ۱۳۲۵ دوره رکورد بلا تکلیفی نیروی هوایی ایران است که بارها تهدید به انحلال می شد.[۱۳۳]»
تلفات نیروی زمینی در جبهه های نبرد وسیع و گسترده بود. «صبح سوم شهریور لشکر ۳ تبریزبه تمام معنی غافلگیر و گرفتار بمباران هوایی گردید[۱۳۴].» فرمانده لشکر سوم تبریز سرلشکر ایرج مطبوعی با آغاز نبرد گریخته بود. لشکر رضائیه نیز وضعیتی بهتر از لشکر تبریز نداشت و فرمانده آن از کمبود سرباز و اسلحه و مهمات رنج می برد. پادگان شهر تخریب شده بود و بیمارستان شهر مملو از مجروحان و اجساد بود[۱۳۵]. در روز پنجم شهریور رضائیه توسط نیروهای ارتش روس اشغال شد.
«بر خلاف تمام قسمتهای کشور که از روز سوم شهریور ماه تجاوز شروع شد در منطقه خراسان صبح روز پنجم شهریور ماه از مرزهای سرخس و باجگیران و بعد از تمام نقاط مرزی با تلفن بمرکز لشکر «مشهد» اطلاع داده می شود که واحد های شوروی از مرزها عبور کردند[۱۳۶].»
همچنین در همین روز لشکر دهم گرگان تسلیم روس ها شدند. لشکر یازدهم گیلان با توجه به کمبود تجهیزات و نفرات اندک با فرماندهی سرتیپ قدر در مقابل روس ها در نواحی گرگان دست به مقاومت زد. اما فرماندهان نظامی در تهران از لشکر یازده خواستند به مازندران عقب نشینی کند، ولی پیش از اینکه عقب نشینی آغاز شود فرمان ترک مقاومت به آنها داده شده بود[۱۳۷].
نیروهای انگلیس در جنوب بنادر شاهپور، خرمشهر، آبادان، را تصرف کردند و اهواز را درمحاصره خود گرفتند لشکر اهواز روز های چهارم و پنجم شهریوراز خود مقاومت نشان دادند و به ناچار تسلیم شدند. همچنین لشکر پنجم کردستان و لشکر دوازدهم کرمانشاه وضعیتی شبیه لشکر اهواز داشتند و با رسیدن فرمان ترک نبرد، سر لشکر مقدم به ناچار به ملاقات فرمانده نیروهای دشمن رفت و شرایط آنها را قبول کرد. از میان هجده لشکر که ارتش ایران را در شهریور ۱۳۲۰ تشکیل می داد به نبرد پرداخته بود، ۱۱ لشکر آن مورد تعرض و حمله نظامیان روس و انگلیس قرار گرفته بود. قشون روس و انگلیسی، خراسان، گرگان، مازندران و آذربایجان را تا مهاباد اشغال نمودند و قوای انگلیس از چاه بهار، بندر بوشهر، بندر عباس، خوزستان، پشتکوه و قصر شیرین سرازیر شدند و بنادر جنوب، خوزستان، کرمانشاه و همدان را تصرف کردند.
بولارد در نامه های خصوصی و محرمانه خود ذکر می کند، «نظر بدی که نسبت به ایرانیان در من به وجود آمده، همه تحت تأثیر حوادث واقعی بوده است …. منظورم لاف های روزانه مقامات ایرانی درباره گذشته پرشکوهشان است که در عمل و در برابر ذلت کنونی همه بخار شده و به هوا رفت. وقتی که به نظر می رسید که روس ها ممکن است به تهران برسند، افسران ارتش به خصوص بعضی از آنها که با هر چه که به دستشان افتاد پا به فرار گذاشتند[۱۳۸].» در تأیید و تصدیق این گفته بولاردمی توان به گفته های سپهبد امیر احمدی و سر لشکر شاه بختی استناد کرد که رفتار فرماندهان ارتش در مقابل نیروهای اشغالگر تأسف بار و دردناک و شرم انگیز بود.
امیر احمدی در خاطرات خود نقل می کند که: «در همه جا ارتش ایران، بدون استثناء، این عملکرد را که فرماندهان قشون تا آنجا که توانستند نقدینه و اشیاء سبک وزن قشون را با خود برداشته و فرار کردند و سایر افسران و درجه داران اسلحه و مهمات و آذوقه موجود را برداشته و به این و آن فروختند…[۱۳۹]» سرلشکر شاه- بختی فرمانده لشکر شش خوزستان پس از مطلع شدن از ترک مقاومت به کفالت ستاد ارتش نوشت: «در تمام مدت خدمت سربازی همیشه مقید بوده ام …. نظر به پیش آمد اخیر تأثر و تأسف روحی به قدری در وجود بنده اثر بدی بخشیده است که بعد از این خود را قادر به این نمی دانم که حتی بی اهمیت ترین شغلی را در ارتش شاهنشاهی قبول نموده ….مقتضی بدانند اجازه فرمایند این بنده را از دخالت در امور نظامی معاف فرمایند …[۱۴۰]»
۳-۱-۲- اشغال پایتخت و کنارگیری رضا شاه
روز ششم شهریورپس از روی کار آمدن دولت جدید تصمیم خود را درباره ترک مقاومت به استحضار سفیران دولت انگلیس و شوروی می رساند که آنها عملیات جنگی را متوقف و به پیشروی خود خاتمه دهند. رضا شاه در ششم شهریور تصمیم گرفت خانواده خود را به اصفهان بفرستند. او قصد داشت در صورتی که اوضاع پایتخت بحرانی شود به همراه ستاد جنگ به اصفهان عزیمت کنند. رضا شاه در حالی که آماه ترک تهران بود سپهبد امیر احمدی را به کاخ سعد آباد دعوت کرد تا نظم و امنیت را در تهران برقرار کند و گفت «حکومت نظامی تهران را به شما واگذار می کنم[۱۴۱].» در ششم شهریور شاه تصمیم گرفت به اصفهان برود و همچنین از تعدادی از افسران ستاد ارتش خواسته شد برای تشکیل ستاد جنگ به اصفهان بروند. اما هنوز وضعیت پادگان ها، نفرات و سربازان در هاله ای از ابهام قرار داشت، ولی رضا شاه در همان روز دستور مرخص کردن سربازان پادگان تهران را داده بود. در «عصر هشتم شهریور ماه …. از طرف خود اعلی حضرت پادشاه سابق به ستاد ارتش امر می شود که فوراً و بلافاصله افراد لشکر یکم و دوم مرکز را با نگاه داشتن عده قلیلی مرخص نمایند از طرف ستاد ارتش حسب الامر مفاد این امریه فرماندهان دو لشکر ابلاغ و به سرعت هر چه تمام به موقع اجرا گذاشته شد»[۱۴۲].
به علت اینکه امکان دارد نیروهای شوروی و انگلیس داخل تهران شوند باید تعداد افراد پادگان مرکز هر هنگ پیاده به یک گروهان و هر هنگ سواره به یک اسواران کاهش یابد و مرخص شوند[۱۴۳].