ج- خالی بودن حروف و کلمات از حرکات و اعراب: شکل ظاهری کلمه در ساختار زبان عربی و نبودن حرکات در کلمات، وجوه و احتمالات فراوانی را حتی برای آشنایان به زبان عربی ایجاد میکرد.[۵۳۵]
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
د- نبودن حرف «الف» در وسط کلمات: در ابتدا، قرآن به خط کوفی نوشته میشد. خط کوفی از خط سریانی نشأت گرفته بود و در خط سریانی نوشتن (الف) وسط کلمه، مرسوم نبود و اسقاط میشد.[۵۳۶]
بند دوم: اختلاف لهجهها
اختلاف لهجهها به این صورتها در قرائت تأثیر میگذاشت[۵۳۷]:
الف- اختلاف در جایگزینی حروف؛
ب- اختلاف در حرکات؛
ج- اختلاف در ادغام؛
د- اختلاف در اشباع.
بند سوم: اجتهاد قراء
جدا از عوامل زبان شناختی، درباره نقطه آغازین و ریشه اصلی اختلاف قرائت قرآن چند موضع طولی متصور است:
- نزول متعدد و مختلف[۵۳۸]
- نزول واحد و ابلاغ متعدد[۵۳۹]
- نزول واحد و ابلاغ واحد با اذن تعدد قرائت[۵۴۰]
- نزول، ابلاغ و قرائت واحد، روایت متعدد[۵۴۱].
بینش اخیر متعلق به کسانی است که معتقدند تعدد قرائات، ریشه در «اجتهاد قاریان» دارد[۵۴۲]. اجتهاد قاریان دلایل گوناگونی داشت و موجب میشد قاری با قرائت صحیح اهل تحقیق و مشهور بین مردم، مخالفت کند.
از جمله دلایل مخالفت با قرائت مشهور می توان به موارد ذیل اشاره کرد[۵۴۳]:
الف- التزام به رأی شخصی؛
ب- افراط در به کارگیری ادبیات؛
ج- تمایلات نفسانی و انگیزههای درونی: شهرت طلبی و رقابتهای ناسالم، از تمایلات و انگیزههای مخالفت با قرائت مشهور بود. مثلاً محمدبن حسن شنبوذ (م ۳۲۸ ق) که همزمان با ابن مجاهد (م ۳۲۴ ق) بود با وی رقابت ناسالم داشت. درباره او گفتهاند نسبت به قرائتی که صحیح میپنداشت تعصب میورزید هر چند مخالف مصحف بود.
د- آمیختگی تفسیر با متن: شرح آیات گاهی جزء متن قرآن تلقی میشد. چون بنا بر برخی روایات نگارش تفسیر همراه با متن قرآن جایز بوده است.
هـ- دلایل سیاسی: مانند قرائت عمر، که آیه شریفه «و مَن عنده علم الکتاب»[۵۴۴] را «و مِن عنده علم الکتاب» میخواند[۵۴۵] تا ضمیر «عنده» به خدا برگردد. اما از نظر شیعه و بر طبق قرائت مشهور بین فریقین، منظور آن ائمه، به ویژه امام علی(ع) میباشد[۵۴۶].
و- دلایل کلامی: مانند قرائت معتزله که در آیه «کلم الله موسی تکلیما»[۵۴۷]، «الله» را منصوب میخواندند چون تکلم خدا را جائز نمیدانستند.
برخی عامل اصلی اختلاف قرائات را «اختلاف مصاحف الامصار» میداند. چنانچه گذشت مصحف عثمانی به منظور حل اختلاف قرائات، تهیه و به مراکز مهم بلاد اسلامی فرستاده شد. اما اختلافاتی بین خود این نسخه ها وجود داشت که بعداً مایه اختلافات گستردهتری شد. اگر تا قبل از ارسال مصحف عثمانی به شهرهای مهم اختلاف بر سر قرائت صحابه بود، پس از آن اختلاف بر سر خود مصحفها بود. اگر برای اتحاد این مصاحف دقت و اهتمام بیشتری به کار میرفت، چنین معضلی ایجاد نمیشد.[۵۴۸]
بخش چهارم: تواتر قرائات
گروهی از علماء قائل به تواتر قرائات سبع هستند؛ مانند زرقانی[۵۴۹]، حسینی عاملی[۵۵۰] و … . آنها دلایلی برای اثبات نظر خود دارند[۵۵۱] از جمله:
الف- ادعای اجماع در بین متقدمان و متأخران بر تواتر قرائات سبع؛
ب- اهتمام صحابه و تابعین نسبت به قرآن؛
ج- اگر قرائات سبع متواتر نباشد، قرآن متواتر نخواهد بود.
برخی این دلایل را رد کردهاند؛ زیرا:
الف- وجود مخالفان تواتر قرائات سبع، مانع تحقق اجماع در این امر است؛
ب- اهتمام نسبت به قرآن، تنها تواتر قرآن را ثابت میکند و مسأله قرائت نزد گروهی – از جمله برخی مدعیان تواتر – مبتنی بر اجتهاد یا سماع است؛ اگر قرائتی حتی از یک نفر ثابت شود، مقبول است[۵۵۲].
ج- هیچ ملازمهای بین تواتر قرآن و تواتر قرائات سبع نیست، زیرا اختلاف در کیفیت اداء کلمه، منافی اتفاق در اصل وجود آن کلمه نیست.[۵۵۳]
در مقابل، عدهای از محققان به عدم تواتر قرائات معتقدند؛ مانند: فخر رازی[۵۵۴]، زرکشی[۵۵۵]، ابن جزری[۵۵۶]، شیخ طوسی[۵۵۷]، جزایری[۵۵۸]، علامه بلاغی[۵۵۹]، آیتالله خویی[۵۶۰]، علامه طباطبایی[۵۶۱] و … این افراد با دلایلی، تواتر قرائات را رد کردهاند؛ از جمله:
الف- اگر منظور از تواتر قرائات، نقل از خود قراء سبعه باشد؛ اولاً خلاف واقعیت است؛ زیرا هر یک از این قرائات را دو نفر از راویان آنها – گاه با واسطه و گاهی بیواسطه – نقل کردهاند. ثانیاً چنین نقلی فاقد ارزش است؛ زیرا مبداء تواتر باید معصوم باشد تا منقول معتبر شود. نقل از پیامبر(ص) نیز در آنها ثابت نیست زیرا قرائت بیشتر قراء، حتی سند ندارد[۵۶۲]ولی نسبت به طبقه خود قراء و زمان قبل از آنان تا زمان صحابه و عصر رسول خدا(ص) هیچ نقل متواتری وجود ندارد و آنچه هست اخبار آحادی است که صحت هیچ کدام از آنها مورد اتفاق نیست و اتصال سند برخی از آنها مورد تردید است[۵۶۳].
ب- استدلال هر قاری به صحت قرائت خود و احتجاج پیروان آنها، دلیلی بر اجتهادی بودن قرائات است[۵۶۴].
ج- در مواردی که اختلاف قرائت دگرگونکننده معنا باشد، مستلزم آن است که یک آیه بر حسب قرائات مختلف دارای هیئتهای گوناگون با معنای متفاوت باشد[۵۶۵]. گرچه بعضی از علمای اهل سنت به این مطلب ملتزمند و آن را از مفاد حدیث سبعه احرف میدانند[۵۶۶] اما در روایات شیعی این مطلب نادرست و قرآن دارای قرائت و نزول واحد می باشد[۵۶۷]. به علاوه در مواردی که اختلاف قرائت معنای متضادی داشته باشد[۵۶۸]، التزام به آن غیر ممکن است.
بخش پنجم: گونه های اختلاف قرائات
اختلاف قرائات در حروف و کلمات به دو صورت میباشد:
اختلاف قرائت بدون تغییرات معنوی
اختلاف قرائات با تغییرات معنوی.
طبق قائده ی مربوط به موارد اختلاف قرائات، اگر اختلاف در معنا تأثیرگذار نباشد و یا یک قرائت، مشهور و سایر قرائات، شاذ باشد، مفسر برای تفسیر آیات به ذکر قرائات مختلف و تعیین قرائت صحیح، نیازی ندارد و تنها در تفسیر آیاتی که برای آنها بیش از یک قرائت مشهور و مؤثر وجود دارد ذکر قرائات و تعیین قرائت صحیح لازم است[۵۶۹]. حال به بررسی نمونههایی از گونه های اختلاف قرائات میپردازیم:
بند اول: اختلاف قرائت بدون تغییرات معنوی:
در بخش عمده اختلاف قرائات، هیچ گونه تغییر معنوی رخ نمیدهد؛ مانند اختلافی که در قرائت واژه «کفواً» در آیه «و لم یکن له کفواً احد»[۵۷۰] وجود دارد[۵۷۱]. طبری درباره این واژه دو قرائت گزارش کرده است: اکثر قراء بصره «کُفُواً» به ضم کاف و فاء و برخی از قراء کوفیه «کفئاً» به تسکین فاء و همزه قرائت کردهاند. رأی درست این است که : دو قرائت معروف و دو لغت مشهورند و قاری با هر کدام قرائت کند، صحیح است.[۵۷۲] فخر رازی میگوید: اصل در آن ضم بوده سپس مخفف شده است مثل طُنُب و طُنب و عُنُق و عُنق. سپس از ابوعبیده نقل میکند: کفو و کفء و کفاء به معنی مثل است[۵۷۳].
طبرسی نیز از این کلمه سه قرائت گزارش کرده است: اسماعیل از نافع و حمزه، خلف و رویس، «کفؤاً» با سکون «فاء» و «همزه» خوانده و حفص «کُفُواً» با ضمه «فاء» و فتحه «واو» بدون همزه خوانده و دیگران «کُفُؤاً» با «همزه» و ضمه «فاء» قرائت کردهاند[۵۷۴] و همه لغات، صحیح و فصیح و به معنی مثل و نظیر میباشد[۵۷۵].
در تفسیر ابن کثیر[۵۷۶]، تفسیر المیزان[۵۷۷] و تفسیر نمونه[۵۷۸] به اختلاف قرائت در «کفوًا» اشاره نشده است.
سید محمدکاظم یزدی، در مسأله ۵۸ احکام قرائت نماز درباره این کلمه چهار وجه را جایز دانسته است:
کُفُؤاً با ضمه فاء و همزه، کُفؤاً با سکون فاء و همزه، کُفُواً با ضمه فاء و واو، کُفوا با سکون فاء و واو.