و تو بواسطهی قید و بندهایی که پدران و اجدادمان برای ما بافتهاند برادرم هستی
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
و تو بواسطهی یوق سنگینی که بر روی شانههایمان سنگینی میکند برادرم هستی
در مقاله کلنا یصلِّی نیز میتوان گفت عباراتی مانند
الأزهارُ تصلِّی قبلَ أن یَنهَها الربیعُ مِن رقادِها
وَ الأشجارُ تصلّی و الخریفُ ینثرُ أوراقَها الصفراءَ عَلَی أدیمِ الأرضِ. . .
و تصلّی الأشجارُ بلهفهِ عندنا یُحاولُ الشتاءُ تکفین منازعها بثلوجهِ
الطیرُ یصلّی قبلَ التغریدِ و بعدَه، الحیوان
یصلی ساعیاً إلی القوتِ و یصلی ملتجئاً الی المغاورَ
«کلُنا یصلّی، و کلُّ ما فِی الأ رضِ یصلّی، ، لأنّ
کلُ ما فِی الأرضِ مِن اللهِ و اللهِ»(جبران ؛۱۰۷:۱۹۹۴-۱۰۸)
و به طور کلی مضامین این مقاله که در قسمت اهمیت به نماز آورده شده. اگر بگوییم یادآور آیهها یی شریفهی چون « یُسبّحُ للهِ ما فِی السماوات و ما فی الآرضِ »(الجمعه؛۱) و « ألم تَرَأنَّ اللهَ یُسّبحُ له، مَن فِی السّموات و الأرضِ و الطّیرُ صفافاتٍ کلُّ قدعَلِمَ صلاته و تسبیحَه»(نور؛۴۱) سخنی به گزاف نگفته ایم.
همچنین در نوشتههایی چون « دمعه و ابتسامه» آنجایی که میگوید:
«تبتخرُ میاهُ البحرِ و تَتَصاعَدُ ثم تجتمِعُ وتصیرُ غیمهً، و تسیرُ فوقَ الطلولِ و الأدویهِ حَتَی إذا مالاقت نسماتٍ لطیفهً تساقطَت باکیهً نحوَ الحقولِ، و انضمت إلی الجداولِ و رجَعَت إلی البحرِ موطنَها. حیاهُ الغیومِ فراقٌ و لقاءٌ. . دمعهٌ و ابتسامهٌ. کذا النفس تنفصلُ عَنِ روحِ العامِ و تسیرُ فِی عالمِ المادهِ، و تمرُّ کَغیمهِ فوقَ جبالِ الأحزانِ وَ سهولِ الأفراحِ فتلتقی بِنسیماتِ الموتِ فترجِعُ إلی حیث کانت. إلی بحرِ المحبهِ و الجمالِ. الی اللهِ. . »((جبران:دمعهو ابتسامه؛ بی تا:۶)
را میتوان متأ ثر از آیهی مبارکه « و الذّینَ إذا أصابتهم مصیبهٌ قالوا إنّا لله و إنا إلیه الراجعون اولئک عَلیهِم صلواتٌ مِن ربِّهم و رحمهٌ و اولئک هم المهتَدُون »(بقره؛۱۵۶-۱۵۷) دانست
آب دریاها بخار میشود و بالا می رود سپس جمع می گردد و ابری می شود و با نسیمهای لطیفی بر خورد میکند گریه کنان بر کشتزارها فرود میآید و به جویبارها ملحق میشوند و موطن اصلی اش دریا باز میگردد به راستی که زندگی ابرها عبارت از جدایی و وصال و اشک و لبخندی است. جان آدمی نیز از روح کلی جدا میشود و در جهان مادی گام بر میدارد و همچون ابری از کوههای غم و دشتهای شادی میگذرد و چون با نسیمهای مرگ بر خورد میکند به موطن، به سوی دریای عشق و زیبایی به سوی خدا باز میگردد.
« می» زمانیکه به مصر وارد شد علاوه بر غنای دینی و اندیشههای مذهبی اش با جو فرهنگی مصر و بزرگان فرهیختهای چون طه حسین و احمد لطفی السید آشنا شد. راهنماییهای این بزرگان او را به سوی ادبیات عربی و زبان قرآن سوق داد.(الشیخ؛۱۹۹۴:۲۴ )