ایجاد مکانهای جایگزین برای کلاس درس یا تغییر جایگاهها بهطور مرتب، راهحل های احتمالی میباشند. در روستاهای اتیوپیشمالی نزدیک مرز که کودکان برای یک کلاس در یک غار زیر صخرهسنگی دور از محدودهی شلیک گلوله مسیر شیب داری را بالا میروند.۱۷۲ در اوج جنگ در یوگسلاوی سابق، کلاسها در زیرزمینهای خانههای افراد اغلب با روشنایی شمع برگزار میشد. والدین در بوسنیوهرزگوین و در کرواسی مُصر بودند که آموزش علیرغم شرایط سخت ادامه پیداکند.۱۷۳
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
۱٫۸٫۳٫۲٫آموزش کودکان آواره
درطول جنگ بیشتر برنامههای آموزشی برای کودکان پناهنده مدیریت شده است. دلایل تاحدودی واقعی میباشد. کودکان گروهبندی شده در اردوگاهها در دسترستر میباشند و نظامهای اقتصادیای وجود دارد که بهطور کلی تبدیل کردن اردوگاهها به کلاس درس را آسانتر میکند. علاوه براین تعدادی از کمککنندهها مجبور میشوند که فقط با پناهندگان کار کنند. سایرین از سیستمهای آموزش ملی فاصله میگیرند و ترجیح میدهند برنامههای مستقل را اجرا کنند.
اما درکل، بودجه برای آموزش پناهندگان بهوضوح ناکافی میباشد. کمتر از یکسوم کل آموزش پناهندگان توسط کمککنندگان بینالمللی حمایت میشود.۱۷۴ بسیاری از جوامع پناهنده تحصیلات را بدون انتظار برای کمک بینالمللی سازماندهی میکنند و از هر وسیله موجود برای برپاکردن کلاسها و شروع آموزش استفاده میکنند. یک پروژه در گینه بهطور خاص یک مثال جالبی را ارائه میدهد. در آنجا معلمها در داخل جمعیت پناهنده از لیبریا و سیرالئون با یکدیگر کار میکنند تا یک برنامه آموزشی را گسترش دهند و برنامههای تحصیلی را ایجاد کنند. آنها بعداً از UNHCR کمک دریافت کردند و به سرعت ۱۲۰۰۰ دانش آموز پناهنده داشتند. کمیته بینالمللی نجات (IRC) برای آموزش و پرداخت حقوق به معلمها و گذاشتن سقف روی کلاسها موافقت کرد. سرانجام، برنامه به جایی رسید که شامل بیش از ۷۵۰۰۰دانش آموز در ۱۳۵مدرسه با بیش از ۱۸۰۰معلم بود.۱۷۵ بهواسطه این حقیقت که حتی با وجود برنامههایی که در اوج فعالیت خود هستند یکسوم کودکان در اردوگاهها یعنی تقریباً ۰۰۰/۱۵۰کودک هیچ آموزشی دریافت نکردند.۱۷۶
فراهم کردن حتی کمترین غرامت برای معلمها می تواند تنش ایجاد کند. برای مثال حقوق ماهیانه پرداخت شده به معلمهای لیبریایی و سیرالئونی در گینه بهعنوان یک عاملی در دلسرد کردن آنها برای برگشت به خانه تعبیر میشود. در تیمورغربی غرامت برای معلمهای پناهنده تیموریغربی فراهم میشود اما این، در میان تیموریهای غربی دلخوری ایجاد میکند چون در وسط بیثباتی در سراسر منطقه معلمهای محلی اصلاً حقوق دریافت نمیکردند.
کودکان پناهنده میتوانند گاهی اوقات در جریان اصلی مدارس کشورهای میزبان شرکت کنند اگرچه چنین فرصتهایی معمولاً فقط برای تعداد خیلی کمی فراهم میباشد و وقتی این کار عملی میشود کودکان پناهنده احتمالاً نیاز به برنامههای خاص دارند تا به آنها برای پرکردن خلأهای آموزشی و یادگیری زبان محلی کمک کند. اما وقتی زبان یک مانع نمیباشد کودکان هنوز از آزار و اذیت، تبعیض یا تهدید در مدرسه رنج میبرند.
بیشتر کشورهای درحال توسعه که میزبان پناهندهها هستند باید به آموزش ابتدایی همگانی برای کودکانشان دسترسی داشتهباشند. بعضی از دولتهای میزبان دوست ندارند که برای کودکان پناهنده فعالیت آموزشی فراهم کنند چون میترسند که این کار پناهندگان را برای ماندن بهطور دائم در سرزمین آنها تشویق کند. آنها به مزیتهای نسبی که کمک بینالمللی برای پناهندگان میآورد اعتراض میکنند و در بعضی موارد از اجازه دادن به آژانسهای بشردوستانه برای ایجاد برنامههای آموزشی خودداری میکنند. نپذیرفتن آموزش آشکارا هم ماده ۲۲ کنوانسیون ۱۹۵۱ مربوط به موقعیت پناهندهها و هم ماده ۲۸ کنوانسیون مربوط به حقوق کودکان را نقض میکند که طرفین دولتها را ملزم میکند تا با کودکان پناهنده مانند اتباع در مورد آموزش ابتدایی رفتار شود.
در تانزانیایغربی، برای مثال دولت در ابتدا با ایده دبستان ابتدایی برای پناهندگان بروندیایی مخالفت کرد. به جای آن، مراکزی برای فعالیت کودکان ایجاد کرد که ورود حمایت آژانسهای بینالمللی به آن ممنوع بود. این یک تأثیر مفید داشت که جامعه پناهنده مالکیت کامل مراکز را در اختیار گرفت و تصمیم گرفت که برای کودکان در داخل اردوگاهها آموزش فراهم کند. بعد از حدود یک سال مقامات تانزانیایی به اردوگاهها برای ایجاد مدرسه ابتدایی با هدف آماده کردن کودکان برای برگشت به خانههایشان در بوروندی موافقت کرد.۱۷۷ معلمها و مربیان از میان پناهندگان بوروندیایی قادر بودند برنامه درسی که کنار گذاشته بودند را سریع شروع کنند. بیش از ۲۷۰۰۰۰ بچه از همکاری بین دو دولت سود بردند و این امکان را فراهم کرد که کتابهای درسی بروندیایی در تانزانیا چاپ شود. همان نمره شش ورقههای امتحانی در آنسوی مرز استفاده شده است تا کودکان پناهنده را در کلاس نگهدارد و امکان انتقال آرام به عقب به داخل سیستم آموزشی بوروندایی را فراهم کند. دوسال بعد بیشتر کودکان بوروندیایی در مدرسههای تانزانیا حاضر میشدند نه در مدرسههای بوروندیایی. این نشان داد که یک رویکرد قوی مبتنی بر جامعه از ابتدا میتواند یک برنامه آموزشی مؤثر در موقعیتهای اضطراری ایجاد کند، اما عجیب اینکه آن دسترسی بهتر به آموزش را برای کودکان بوروندیایی که در اردوی پناهندگی زندگی میکنند در مقایسه با کودکانی که در بوروندی زندگی میکنند ایجاد کردهاست.۱۷۸
کودکان آواره داخلی با موانع مختلفی در مقایسه با همتایان پناهندهشان مواجه میشوند. جنگ مداوم و آشفتگی پیدرپی دسترسی به آموزش را دشوار میکند. در آذربایجان، در حدود یکمیلیون آذری به بیرون از شهر آواره شدند. همان واگنهای قطار رها شده که خانه ۴۰۰۰ نفر آواره داخلی بود به عنوان کلاس درس مورداستفاده قرارگرفت. علیرغم کمبود کتابها و لوازم آموزشی معلمها و دانشآموزان هر روز در واگنهایی که شیشه پنجره و گرما نداشتند میآمدند. در مرکز شهرباکو جایی که خانوادههای آواره در بیمارستانها و سایر ساختمانهای عمومی متروکه زندگی میکردند مدارس برای کودکان آواره بدون تخته سیاه و برق دائر بود. بعضی از کلاسها در ساختمانهای با دیوارهای خراب شده برگزار میشد.۱۷۹
جایی که مدارس دولتی در دسترس بود، کودکان آواره داخلی از رفتن به این مدارس منع میشدند زیرا آنها مدارک شناسایی موردنیاز برای نامنویسی کردن را نداشتند. در کلمبیا خانوادههایی که از سرزمینهایشان توسط شبهنظامیان یا گروههای چریک رانده شدند به علت ترس از هدف قرارگرفتن مجبور شدهاند که هویتشان را مخفی نگهدارند. در نتیجه کودکانشان دسترسی به مراقبتهای بهداشتی یا خدمات دولتی از جمله مدرسه ندارند.۱۸۰ در سال۱۹۹۷ وزارت آموزش و پرورش سریلانکا به کودکان اجازه داد که بدون گواهی تولد در مدارس شرکت کنند اما به آنها اجازه داوطلب شدن در امتحانها یا مشارکت در ورزشها را نداد.۱۸۱
۲٫۸٫۳٫۲٫آموزش نوجوانان
حمایت کم کمککنندهها برای تحصیلات متوسطه، دلالت بر بهحساب نیاوردن آشکار نوجوانان در داخل جوامع جنگزده دارد اگرچه کمککنندهها درحال حاضر برای شناسایی نیازها سریعتر عمل میکنند تا تحصیلات ابتدایی را برای جوانان در طول موقعیتهای اضطراری فراهم کنند اما حمایت مهم را برای تحصیلات نوجوانان ایجاد نکردهاند. نتایج قابل پیشبینی میباشند بدون فرصتهای تحصیلی و شغلی، جوانان برای ملحق شدن به ارتش مجبور یا اغفال میشوند و سایرین در معرض سوءاستفاده یا تجاوز جنسی قرار میگیرند.
بسیاری از جوانان در کشورهای جنگزده و فقیر سواد مقدماتی و مهارتهای شمردن را خوب یاد نگرفته اند و نیاز به برنامههای سریع یادگیری دارند تا به آنها برای رسیدن به سطح کلاس گروه سنیشان کمک کند. در گرجستان یک برنامه یادگیری اصلاحی برای نوجوانان آواره فراهم میشود تا دوباره در کلاسهایی با سطوح نمرات ۵، ۷ یا ۹ نامنویسی کنند.۱۸۲ اگرچه هیچ مدرسه متوسطی برای نوجوانان وجود ندارد.
در روآندا، کودکانی که قبل از تمامکردن مدرسه ابتدایی از کشور فرارکردند اکنون سرپرست خانوادهها میباشند و از خواهر و برادر کوچکتر یا یتیمها مراقبت میکنند. آنها مهارتهای اصلی آموزشی را دارند اگر آنها بخواهند به مدرسه برگردند، باید با کودکان خیلی کوچکتر از خودشان تحصیل کنند. احساس حقارت برای ادامهدادن در یک کلاس با کودکان کوچکتر میتواند نوجوانان را از دوباره وارد شدن به سیستم مدرسه مأیوس کند با وجود این آنها دورنمایی از آموزش شغلی جایگزین دارند.۱۸۳
۳٫۸٫۳٫۲٫تحصیلات دختران
در سطح جهانی، دوسوم کل کودکانی که به مدرسه نمیروند دخترها هستند و درطول درگیری، نابرابری جنسیت افزایش مییابد و والدین احتمالاً برای امنیت کودکانشان در داخل مدرسه نگران میباشند. در بسیاری از موارد، دختران پناهنده در کشورهای خودشان آموزش ندیدهاند بنابراین والدین در فرستادن آنها به مدرسه در اردوی پناهندگی هیچ مزیتی نمیبینند. بهطور کلی برآورده شده است که از بین ۱۰ دختر پناهنده فقط ۱ نفر در کلاس شرکت میکند.۱۸۴
درطول جنگ نیاز دخترها برای آموزش شغلی و تحصیلی بهطور خاص زیاد میشود. بسیاری از دخترها در سن خیلی پائین سرپرست خانواده میشوند. حتی وقتی دخترها دسترسی به تحصیلات را بهدست میآورند آنها غالباً باز هم از تبعیض به علت تعصب جنسیت در برنامه آموزشی و در نگرش معلمها، مدیران و دانشآموزان مرد رنج میبرند. برای مثال درمیان پناهندگان سودانی در اوگاندا UNHCR اعلام کرد که حاضر شدن در مدرسه برای دختران در مویوشرقی در مقایسه با پسران بهطور چشمگیری پایینتر بود و بهطور دائم برای دختران بزرگتر کم میشود. در مدارس ابتدایی با حضور کمتر دخترها، ۳۵% کودکان پناهنده دختر بودند یک نسبتی که تا ۱۳ درصد در مدرسه متوسطه پایین آمد دلایل آن برای همه شناخته شدهبود. اعتقاد فرهنگی و ازدواج زود، اغلب مانع نامنویسی شد. خانوادهها قادر نبودند شهریه مدرسه را پرداخت کنند یا نمیتوانستند لباس مناسب برای کودکان فراهم کنند. در بعضی از نمونهها خلاصه اینکه دخترهایی که به سن قاعدگی میرسیدند لوازم بهداشتی نداشتند. کلاسهای موقتی که در موقعیتهای اضطراری برگزار میشوند به دستشوییهای جدا برای دخترها و پسرها مجهز نمیباشد.۱۸۵ و اغلب در کتابهایی درسی و کلاسهای درس به دخترها و علایق آنها متوجه نمیشود بنابراین دخترها احتمالاً رابطهای بین مدرسه با زندگیشان نمیبینند.
بعضی از والدین نمیخواهند دخترها و پسرها با هم در یک سن مشخص در مدرسه شرکت کنند. در افغانستان، مقامات طالبان به شدت محدود شدهاند و گاهی دسترسی دختران به آموزش را تکذیب کردند. بهعنوان اعتراض تعدادی از سازمانها از حمایت مدارس دولتی در مناطق جنگزده کنار کشیدهاند تا هم به دخترها و هم به پسرها فرصتی برای حضور در مدرسه داده شود.
آموزش در موقعیتهای اضطراری میتواند موقعیتهایی را برای موردتوجه قراردادن تبعیض علیه دخترها فراهم کند یک برنامه حمایت شده توسط IRC برنامه آموزش بهداشتی را گسترش داده است که بهداشت باروری را موردتوجه قرار میدهد و طراحی میشود تا اعتماد بهنفس را در میان دختران پناهنده سیرالئونی و لیبریایی که در گینه زندگی میکنند ارتقا دهد. از سپتامبر ۱۹۹۸، IRC آموزش اجتماعی و آموزش مشاوره را فراهم کردهاست تا از یک برنامهای حمایت کند که خشونت جنسی را موردتوجه قرار میدهد. دختران اخراج شده از مدرسه به علت حاملگی برای جلوگیری از تبعیض بیشتر دوباره پذیرفته شدهاند با توجه به اینکه انجمن اجتماعی زنان جوان و برنامههای مشاورهای راهنمایی و حمایت عاطفی را فراهم میکند.۱۸۶
در سال ۱۹۹۱ یک برنامه برای حمایت از تحصیلات دختران در جامعه پناهنده افغانی در پاکستان آغاز شد. این برنامه از اولین سالش با ۱۰۰۰ دانشآموز تا حدود ۲۱۰۰۰ دانشآموز در سال۲۰۰۱ پیشرفت کرده است. بیش از ۷۰%دانشآموزان دختر هستند. درکل بیش از ۲۰۰۰معلم که اکثریت آنها زن میباشند از سال۱۹۹۱ آموزش دیدهاند.۱۸۷
۴٫۸٫۳٫۲٫آموزش کودکان معلول
درطول جنگ تعداد زیادی از کودکان توسط مینها و سایر سلاحها معلول میشوند. در سیرالئون هزاران بچه درطول جنگ دچار نقصعضو شدند با وجود این کودکان معلول در دسترسی به آموزش در موقعیتهای جنگ بسیار محدود شدهاند.
اگرچه سالها امکانات آموزش جدا، امری عادی بوده است اما این بهطور کلی منجر به بیتوجهی، تبعیض و انزوای بیشتر برای کودکان معلول میشود. رویکردها تغییر کردهاست و اکنون بسیاری از سازمانهای آموزشی درگیرکردن کودکان معلول را در روند کلی کلاسها تشویق میکنند. برآورد میشود که حدود ۷۰%کودکان معلول قادرند بهطور موفقیتآمیزی در روند کلی برنامههای آموزشی گنجانده شوند. ۳۰%باقیمانده از جمله کودکان با آسیب روحی شدید یا با چندین معلولیت نیاز به توجه و مراقبت خاص دارند.۱۸۸
در اردوگاههای کاراگو پناهندگان روآندایی در تانزانیا بیشتر کودکان معلول در روند کلی کلاسها حاضر شدند و توجهخاص و آموزش موردنیاز را دریافت کردند درحالیکه یک کلاس دیگر در همان مدرسه برای کودکان ناتوان ذهنی برگزار شد. این برنامه به سرمایهگذاری زیادی احتیاج ندارد اما با این احوال منابع به شدت محدود میشود.۱۸۹
فصل ۳
سلاحهای کشتارجمعی و سلاحهای سبک
۱٫۳٫ سلاحهای کوچک و سبک
سلاحهای کوچک شامل هفتتیر، تپانچه، تفنگهای نیمهخودکار، تفنگهای تهاجمی و تفنگهای خودکار سبک میگردد. سلاحهای سبک شامل تفنگهای خودکار سنگین، خمپارهاندازها، نارنجکاندازها، توپهای قابلحمل ضدهواپیما و ضدتانک و موشکاندازهای قابلحمل میگردد.۱۹۰
سلاحهای سبک جنگافزارهایی هستند که در جنگهای داخلی بهخاطر سهولت تهیه، ارزانقیمت بودن، سهولت حمل و نقل، ساختار نگهداری و استفاده و تجارت آنها بهسرعت توسط تولیدکنندگان آنها رشد داده شدهاند.
در سال۲۰۰۰ تجارت قانونی این نوع سلاح حداقل ۶-۴ میلیارد دلار برآورد شدهاست و تجارت غیرقانونی آن نیز بالغ بر ۱میلیارد دلار برآورد میشود. این بخش تجارت غیرقانونی نقش مهمی در ایجاد و درگیری و تشدید آن در نقاط مختلف دنیا دارد. سلاحهای غیرقانونی بصورت قانونی تولید شدهاند لکن درنهایت در بازارسیاه و بصورت غیرقانونی بهفروش رسیدهاند. و اکثراً دولتها نظارت کافی در فروش آنها بهعمل نیاورده اند.
توسعه سلاحهای سبک و کوچک موجب تداوم درگیریها، تشدید خشونتها، آوارگی بیشتر غیرنظامیان، اختلال در تدارک غذا، سوخت، آب گردیده است و کمکهای بشردوستانه را به خطر میاندازد. دسترسی وسیع به سلاحهای سبک ارتباط مستقیمی با افزایش تأسفبار قربانی شدن زنان و کودکان و همینطور افزایش تعداد کودک سرباز گردیدهاست. سلاحهایی که بعداز جنگ در منطقه جنگی رها نمیشوند آثار خود را به شکل جرائم خشونتبار و خشونتهای سازمانیافته برجای میگذارند.
بیشترین سلاحهای به شدت استفادهشده برای ویرانیهای گسترده، سلاحهای اتمی یا زیستی نمیباشند. آنها تقریباً ۵۰۰میلیون مهارت کوچک و سلاحهای سبک هستند که کشتار و آشوب را در سراسر جهان تشدید میکنند.۱۹۱ به علت استفاده آسان و ارزان از آنها، آنها دلیل اصلی برای افزایش نگرانکننده تلفات غیرنظامی ها در مخاصمات مسلحانه در طول دهه های اخیر۱۹۲ و در تبدیل شرمآور صدهاهزار بچه به قاتلهای حرفهای میباشند.
فراهم بودن این سلاحها منجر به خشونت و ناامنی میشود و مصیبت را طولانی میکند و مانع از بازسازی بعداز جنگ میشود. مهمات کوچک به آسانی در دوران صلح در جوامع پخش میشوند جایی که آنها بهطور عادی در حمله، دزدی، تجاوز، قتلعام و گاهیاوقات در مقیاس بزرگتر مورد استفاده قرار میگیرند. آنقدر این سلاحها سبک و برای استفاده آسان هستند که سوءاستفاده از کودکان را بهعنوان سرباز آسان میکند. حدود ۳۰۰۰۰۰ بچه در بیش از ۳۰درگیری اخیر شرکت کردهاند.
کشیدن ماشه یک تفنگ میتواند حداکثر تا ۳۰ گلوله شلیک کند.۱۹۳ و درحالیکه بعضی از سلاحهای پیشرفته نیاز به آموزش تخصصی و توانایی فیزیکی برای بهدست گرفتن دارند. سلاحهای سادهتر و سبکتر مانند نارنجکهای دستی، تفنگ، و تفنگهای ۴۷AK- با تأثیر کشنده توسط کودکان کوچک مورداستفاده قرار میگیرد. حتی یک بچه ۱۰ ساله میتواند برای باز کردن و دوباره جمع کردن یک تفنگ ۴۷AK- آموزش ببیند.
اسلحههای کوچک و سلاحهای سبک، اشکال خیلی متفاوتی دارند. درکل، اسلحههای کوچک برای استفاده شخصی طراحی میشوند. آنها شامل هفتتیر و اسلحهکمری اومات، تفنگ، مسلسلدستی، نارنجکها، مینهای ضدنفر۱۹۴ و مسلسل سبک میشوند. سلاحهای سبک طراحی میشوند بهمنظور استفاده توسط افرادی که بهعنوان خدمه انجام وظیفه میکنند و شامل مسلسلسنگین، تفنگهای ضدهوایی دستی و موشکها و موشک ضدتانک و سیستمهای موشکی میشوند.۱۹۵ اسلحههای کوچک و سلاحهای سبک اگرچه برای استفاده توسط نیرویهای مسلح طراحی میشود اما قابلیت حمل، اندازه و قیمت آنها این سلاحها را برای ارتشهای خصوصی و مزدوران مفید قرار میدهد. خصوصیسازی فرآیندهای امنیت و جنگ همچنین به افزایش تجارت اسلحههای کوچک کمک میکند.
مالکیت سلاحها می تواند همچنین یک منشأ افتخار، نشان تشخیص و در بعضی نمونهها یک نشانهای از هویت فرهنگی و قومی باشد. این بهخودیخود لزوماً منتهی به فرهنگ خشونت نمیشود. بههرحال، فرهنگ تملک سلاحها به فرهنگ خشونت تغییر میکند. وقتی یک دولت نمیتواند امنیت شهروندانش را تضمین کند یا فعالیتهای غیرقانونی را که متکی بر اسلحههای کوچک میباشد را کنترل کند، نقض آئیننامه اجتماعی و نظامهای سنتی برای راهحل درگیری ثبات را بیشتر تضعیف میکند.
۱٫۱٫۳٫عواقب اسلحههای کوچک برای کودکان
اسلحههای کوچک و سلاحهای سبک هزاران بچه را هرساله معلول میکند و میکشد. بسیاری از کودکان شاهد بودهاند یا خودشان از حملات مستقیم با سلاحهای سبک در مدرسه، خانه و جوامعشان آسیب دیدهاند. در لوکیچوکیو(کنیا)، خانوادهها بعد از اینکه مدرسه ابتدایی موردحمله قرار گرفت و ۱۰دانشآموز کشته شدند کودکانشان را در خانه نگهداشتند. در یک تلاش برای بالابردن امنیت کودکان، مدارس به نزدیک مجتمع UN تغییرمکان دادند۱۹۶ و کودکان به زور به داخل خطآتش در مخاصمات مسلحانه بین گروههای شورشی و دولت فیلیپین آورده میشوند. در اردوگاهها، نوجوانها با تفنگهای ۴۷AK- و ۱۶M- عرض اندام میکنند. جرومپلآنگ گروهبان باتجربه نیرویدریایی گفت: «چطور یک نفر متوجه میشود که دشمن، کودکان باشند. آنها مانند ما تفنگ دارند.» آنها در لباس فرم کامل هستند و مانند هر سرباز دیگری میجنگند اما اگر منظور شما این است که آیا من دشمنهای مرده جوانی دیدهام باید بگویم بیشتر مردههایی که من دیدم جوان بودند شاید ۱۸ سال یا کوچکتر مانند پسر بزرگ ۱۵ساله من.»۱۹۷
و میلیونها بچه دیگر بهطور غیرمستقیم از نتایج عاطفی خشونت مسلحانه آسیب میبینند. یک پسر کلمبیایی ۱۶ساله گفت: «من بهعنوان یک داوطلب نقش درمانگر را با کودکانی که بهعلت جنگ مجبور به ترک خانه هایشان شده بودند ایفا کردم. بعضی از کودکان چیزهای وحشتناکی دیدهاند مانند اینکه آنها دیدند پدرانشان شکنجه و کشته شدند. برای کودکان درک اینکه چه چیزی اتفاق میافتد سخت است. ما با یکدیگر با کامیونها و عروسکهای پارچه ای بازی میکنیم و گاهیاوقات بعد از آن شما میتوانید بفهمید چه چیزی اتفاق میافتاد. بعضی از کودکان خیلی خجالتی هستند اما من به آنها عروسک طوطی میدهم و گاهیاوقات آنها به او چیزهایی میگویند. آنها اغلب در مورد بزها و جوجهها و گاوهایی صحبت میکنند که وقتی آنها خانههایشان را ترک میکردند، آنها را جاگذاشتند. آنها در مورد حیوانات ناراحت هستند.»۱۹۸
کودکان همچنین بهای سنگینی را میپردازند وقتی دولتشان منابع محدود کشورشان را روی بودجههای دفاعی صرف میکند نه روی بهداشت، آموزش و سایر برنامههایی که کمک مستقیم برای کودکان هستند. در سال۱۹۹۸ دبیرکل از کشورهای آفریقایی درخواست کرد برای کاهش دادن خرید اسلحه و مهماتشان تا زیر ۱٫۵درصد GDP وبه منظور متعهد شدن برای یک سیاست رشد صفر برای بودجههای دفاعی به مدت یک دوره ای ۱۰ساله توافق کنند.۱۹۹ جدیدترین اطلاعات موجود نشان میدهد که بوروندی برای مثال ۶ درصد GDP را صرف هزینههای نظامی، کمتر از ۱درصد را صرف بهداشت و ۴درصد را صرف آموزش میکند.۲۰۰
وقتی اسلحههای کوچک و سلاحهای سبک مانع از تلاشهای امدادی فوری میشود، کودکان آسیب میبینند. کارکنان حافظصلح و انساندوست بهطور فزایندهای هدف آتش قرار گرفتهاند. از سال۱۹۹۲ بیش از ۲۰۰عضو غیرنظامی انجمن ملی و بینالمللی زندگیشان را در بخش سازمان ملل متحد از دست دادهاند و اکثریت آنها توسط سلاحهای کوچک کشته شدند.۲۰۱ وجود فزاینده اسلحههای کوچک در اردوی پناهندگی و افراد آواره باعث شد که انجمن امنیت، عملیات حفظصلح را برای حمایت از دادن کمک بشردوستانه در چنین موقعیتهایی درخواست دهد.۲۰۲ وقتی خطرات ارائه کمک و فراهم کردن حمایت زیاد میشود سازمانهای بشردوستانه احتمالاً مجبور به متوقفکردن عملیات میشوند که میتواند زندگی و سلامت کودکان را بیشتر در معرض خطر قرار دهد. وقتی چندین عضو کارمند انجمن بینالمللی صلیب سرخ به زور اسلحه در سومالی دزدیده شدند ICRC فعالیتها را در آن کشور متوقف کرد و بعد از تیرباران نابودکننده دو عضو کارمند UN در بوروندی در سال۱۹۹۹ سرعت تمام مداخلههای بشردوست بسیار کمتر شد.۲۰۳
۱٫۱٫۱٫۳٫بیخانمانی
گفتیم در طی دهه گذشته تخمین زده میشود که حدود ۲میلیون کودک طی شرایط جنگی کشته و بالغ بر ۶میلیون بصورت جدی زخمی و یا معلول و ۲۰میلیون کودک بیخانمان شدهاند و این کودکان آواره گاهی مجبور به ترک کشور خود و پناه بردن به کشورهای مجاور میگردند. ماده۷۸ پروتکل اول الحاقی به کنوانسیونهای ژنو به مسئله تخلیه کودکان از مناطق ویرانشده از جنگ به شرط وجود دلایل اضطرار این امر اشاره میکند. این امر بهخاطر جلوگیری از خطر جابجایی بهمنظور پاکسازی قومی و جابجاییهای غیرضروری کودکان همانند آنچه در جنگدوم جهانی شاهد آن بودیم، صورت میگیرد. پیش از هرگونه جابجایی ملاحظات سرپرستی همانند یافتن والدین کودکان به شرط دسترسی به آنها صورت گیرد۲۰۴ و تلاش شود تا ارتباط والدین و کودکان بعد از رفع خطر مجدداً برقرار شود.۲۰۵ و بهعلاوه آموزش کودکان از سرگرفته شود. کنوانسیون چهارم ژنو ۱۹۴۹ درمورد حمایت از غیرنظامیان در زمان جنگ در بخش مواد مرتبط با حمایت از کودکان بصورت کلی اذعان میدارد:
- دولتهای عضو کنوانسیون مجاز به ایجاد بیمارستان و مناطق امن جهت حمایت از افراد زیر ۱۵سال از تأثیرات جنگ است.۲۰۶
- دولتهای عضو کوشش خواهندکرد تا کودکان را از مناطق محاصره شده و بسته شده، از طریق انعقاد موافقتنامه خارج نمایند.۲۰۷
- دولتهای عضو تعهد مینمایند تا اجازه عبور آزاد محموله آذوقههای اساسی، لباسهای موردنیاز کودکان زیر ۱۵سال را فراهم کنند.۲۰۸
- دولتهای عضو تمام تلاش خود را بهکار خواهندبست تا از رسیدن کمکهای مناسب اجتماعی از جمله آموزشی به کودکان بیسرپرست و یتیم که درنتیجه جنگ با مشکلات این چنینی مواجه شدهاند، اطمینان حاصل نمایند. ممکن است دولتهای بیطرف نگهداری کودکان را درطی جنگ بپذیرند. بهعلاوه به کودکان زیر ۱۲سال میبایست نشانههای تشخیص هویت دادهشود.۲۰۹