روابط محکم و استوار چیزی ارزشمند و مفید است که باید به دنبالش بود و قدر آن را دانست. روابط پا بر جا نتیجه درک از مردم، نحوهی برخورد با آنها و گذشته مشترک با آن هاست . هوش هیجانی، سالهاست که جدیدترین نظریه پردازان هوش بهره کوشیدهاند تا بجای آنکه عواطف هوش را دو متضاد ناهمساز در نظر بگیرند، احساسات را به حیطه هوش وارد کنند و از این رو ال.ای.ثرندایک روان شناس نامداری که در دهه های ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ در همگانی کردن نظریه هوش بهره نقش مهمی داشت در مقاله ای در روزنامه هارپر اظهار داشت: هوش هیجانی یعنی توانایی درک دیگران و عمل کردن عا قلانه در ارتباط های بشری. ثرندایک معتقد بود هوش از یک مولفه تشکیل نشده است، چرا که نمی توان با یک هوش توانایی های انسان را سنجید و به همین دلیل او سه نوع هوش را مطرح می کنند: هوش اجتماعی، هوش عینی و هوش انتزاعی. به نظر وی هوش هیجانی عبارت است توانایی درک دیگران و برقراری رابطه مناسب با آنها.
از این نقطه نظر فرد باهوش کسی است که در هنگام قرار گرفتن در یک جمع بتواند احساسات و عواطف دیگران را بخوبی درک کند و با آنها رابطه خوب برقرار کند( خسرو جاوید ۱۳۸۱، ۵۴).
کسلر[۱۶] نیز در ابعاد غیر عقلانی هوش عمومی تاکید کرده است . عبارت زیر بیانگر تاکید وکسلر بر مفهوم هوش هیجانی است .
سوال اصلی این است که آیا توانایی های غیر عقلانی یعنی هیجانی و نظری عوامل غیر عقلانی که تعیین کننده هوش اند وجود دارد چنان که مشاهدهی آتی تائید کننده این فرضیه باشد نمی توان فرض کرد که بتوان هوش کلی را بدون لحاظ کردن عوامل غیر عقلانی محاسبه کرد (لیپر[۱۷] ۱۹۴۸به نقل از بار- ان ۱۹۹۷، ۱۱۷) اظهار کرد : تفکر هیجانی قسمتی از تفکر منطقی است و به هوش کلی آنها کمک می کند.
این فرضیات اولیه پس از نیم قرن دراندیشه استاد دانشگاه بار وارد گارنر تبلور شد وی دیدگاه سنتی متخصصان به اوایل قرن بیستم از هوش هیجانی راوسعت بخشید او معتقدبودکه هوش هیجانی (یا به قول خود او هوش شخصی) است. بعد هیجانی مفهوم هوش چند وجهی وی شامل دو جز کلی است که تحت عنوان (قابلیت های درون روانی) و (مهارت های بین فردی) مطرح شده اند.
هوش درون فردی هوشی است که به ما کمک می کند تا با آنچه انجام می دهیم افکارمان، احساساتمان و به تمامی روابطی بین این امور معنا ببخشیم با این وجود می توانیم یاد بگیریم خودمان وهیجاناتمان را به خدمت بگیریم.
هوش بین فردی هوشی است که به ما امکان تنظیم روابط با دیگران-همدلی با آنها-برقراری ارتباطات شفاف –وبرانگیختن آنها وفهم ارتباط بین آنها رافراهم می سازد.با این هوشچ می توانیم به دیگران الهام ببخشیم واعتمادشان را به خودمان خیلی سریع جلب کنیم.
گاردنر(۱۹۹۷) خاطر نشان می کند که هسته هوش بین فردی (توانایی درک وارائه پاسخ مناسب به روحیات – خلق وخود – انگیزش ها – وخواست های افراد دیگر است ). وی اضافه می کند که در هوش درون فردی کلید خود شناسی عبارت است از: آگاهی داشتن از احساسات شخصی خود وتوانایی متمایز کردن واستفاده از آنها برای هدایت رفتار خویش.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
کلمن( ۱۹۹۵) سالووی (۱۹۹۰) توصیف مبنایی خود را از هوش هیجانی بر اساس نظریه گاردو توسعه دادند. آنها دریافتند که افراد در تشخیص احساسات خود ودیگران باهم متفاوت هستند وبرای نخستین بار مفهوم هوش هیجانی را بسط دادند (کلمن ۱۹۹۴، ۴۵-۱). و اوایل ۱۹۹۵ بر آن شدند که کتابی در مورد سواد آموزی هیجانی تالیف کنند. آنها برای این کار از تعدادی مدارس دیدن کردند تا ببینند مدارس بر رشد هیجانی دانش آموزان از چه روش هایی استفاده میکنند. آنها همچنین جهت تالیف خود مطالعاتی داشتند و سرانجام کتابی در سال ۱۹۹۵ تحت عنوان هوش هیجانی توسط کلمن تالیف می شود. اطلاعاتی پیرامون مغز –هیجانات ورفتار گرد آوری نموده وبرخی از عقاید خودرا نیز در بار-آن (۱۹۹۷) مدلی چند عاملی برای هوش هیجانی تدوین کرده است وی معتقد است که هوش هیجانی مجموعه ای از توانایی ها و مهارت های است که فرد را برای کنار آمدن با محیط و کسب موفقیت در زندگی تجهیز می کند و در این کتاب عنوان کرده است. صفت هیجان هوش رکن اساسی است که آنرا از هوش شناختی متمایز کند از دیدگاه بار- آن (۱۹۹۹) هوش هیجانی دارای ابعاد عاملی است .وی ۱۵ بعد هیجان را عنوان می کند که با بهره گرفتن از خرده مقیاسهای پرسشنامه هوش هیجانی بار-آن اندازه گیری می شود هوش هیجانی و مهارت های اجتماعی-هیجانی طی زمان رشد تغیر می کند و می توان آموزش و برنامههای اصلاحی مانند تکنیک ها در زمان آنها را بهبود بخشید.
۲-۳- مفهوم هوش هیجانی از دیدگاه بار-آن
اصطلاح هوش هیجانی هنوز در فرهنگ لغت نیامده است و تعریف و حدود آن هنوز کاملا مشخص نشده است افرادی که قصد تعریف این مفهوم را دارند باید تا جایی که ممکن است این مفهوم را روشن دقیق وعملیاتی تعریف کنند این رویکرد باعث می شود که مفهوم هوش هیجانی قابل لمس تر شود ودر نتیجه اندازه گیری و کاربرد آن راحت تر شود هوش هیجانی بوسیله بار-آن به این صورت تعریف شده است :
یک دسته از مهارت ها استعدادها وتوانایی های غیر شناختی که توانایی موفقیت فرد رادر مقابله با فشارها و اقتضاهای محیطی افزایش می دهد.
بنابراین هوش هیجانی مدیران یکی از عوامل مهم در تعیین موقعیت دانشجو در دانشگاه است ومستقیما پیشرفت دانشجو را تحت تاثیر قرار می دهد.
هوش هیجانی با سایر تعیین کنندههای مهم (توانایی فرد در مقابله با اقتضاهای محیط)از قبیل آمادگی های زیست پزشکی –استعداد هوش شناختی و واقعیتها و محدودیتهای محیطی در تعامل است.این رویکرد مطابق با دیدگاه تعاملی است که به وسیله آلن بیرو پذیرفته شد که تاکید می کند سنجش باید بطور جدی به عوامل شخصی وشرایط محیطی در پیش بینی رفتار توجه داشته باشد(اپستین[۱۸]۱۹۷۹، ۵۵۸-۵۴۷). همچنین برای این دیدگاه تاکید می کند و بیان می کند که این سوال از بین موقعیت کدامیک مهمتر است؟ یک سوال بی معنایی است چرا که یک رفتار همیشه یک تابع مشخص از شخص و موقعیت است .
از آن جای که رفتار هرگز در خلائ رخ نمی دهد و همیشه در متن یک موقعیت رخ می دهد این بی معنی است که درباره مشخصات رفتار فرد صحبت کنیم بدون این که موقعیتی را که رفتار در ان اتفاق افتاده را مشخص کنیم(بار-آن ۱۹۹۷، ۱۱۱).
مدل بار-آن از هوش هیجانی چند عاملی و مربوط به استعداد برای عملکرد است تا خود عملکرد این مدل همچنین فرایند مدار است تا نتیجه مدار. ماهیت جامع این مدل مفهومی براساس گروهی از مولفه های عاملی(مهارت های هوش هیجانی)و روشی که آنها تعریف می شوند قرار دارد.
بار-آن اصطلاح هوش هیجانی را به این دلیل برای این سازه بکار برده است که هوش هیجانی مجموعهای از توانایها، مهارت ها و ظرفیتهایی است که برای سازگاری موثر با زندگی استفاده می شود. صفت هیجان به معنای تاکید بر این نکته که این نوع خاص از هوش شناختی متفاوت است به کاربرده شده است.
استفاده بار-آن از اصطلاح هوش شبیه تعریف کسلر از هوش است در نهایت اصطلاح موفقیت که در این تعریف بار-آن از هوش هیجانی بکار رفته است به این صورت تعریف می شود نتیجه نهایی تلاشهای یک فرد برای موفق شدن وبه اتمام رساندن این اصطلاح خیلی ذهنی است وتحت تاثیر شرایط اجتماعی است به عنوان مثال موفقیت در یک مطالعه می تواند در نظر برخی از افراد بصورت گرفتن نمرات بالا، رفتن به یک مدرسه خوب، دریافت بورس تحصیلی، دریافت تقدیر نامه تحصیلی و دریافت مدرک خاص تفسیر شود.
گلمن” در هوش هیجانی ۵ مولفه را مد نظر قرار می دهد:
۱-خودآگاهی
به معنی “درک عمیق و روشن از احساسات، هیجان ها، نقاط ضعف وقوت، نیازها و سائق های خود".
۲-خود مدیریتی
خودتنظیمی ازنظر گلمن (۱۳۶۸) به معنی توانایی تنظیم احساسات خودو به کارگیری درست هیجانات و هدایت آن ها درجهت رسیدن به اهداف است، که این تواناییمتکی بر توانایی خودآگاهی است. او معتقد است که خودکنترلی قابل یادگیری است.
۳-خودانگیزی
بسیاری از روانشناسان آن را شرط بقا می دانند. به عقیده ی آن هاانسان سالم هیچ کاری را بدون هدف از پیش تعیین شده انجام نمی دهد و برای رسیدن بهآن، خود انگیزی لازم می باشد (دهشیری ۱۳۸۲ به نقل از امینیها، ۶۱) انگیزه همچونموتور حرکتی، انسان را به حرکت وا می دارد.
۴- آگاهی اجتماعی
شعور اجتماعی به معنی درک جنبه های مختلف احساسات دیگران وانجام یک عمل مناسب و واکنش مطلوب برای افرادی که پیرامون ما قرار گرفته اند (گلمن ترجمه نسرین پارسا ۱۳۸۱، ۴۵-۱). این مولفه با احساس مسئولیت در قبال دیگران نسبت بیشتری دارد. همدلی ریشه درخودآگاهی دارد. زیرا ما هرچه نسبت به احساس خود پذیرش بیشتری داشته باشیم، به هماناندازه در شناخت آن ها ماهرتر خواهیم بود و به راحتی می توانیم نوع احساس خود را ازدیگران تمیز دهیم.
۵-مدیریت روابط یا مهارت اجتماعی
منظور توانایی برقراری رابطه با دیگران است. کفایت اجتماعی،تعیین کننده محبوبیت، رهبری و اثرمندی بین فردی است. گلمن (۱۳۷۶) معتقد است افرادیکه تمایل دارند در ایجاد رابطه با دیگران موثر واقع شوند، باید توانایی شناسایی،تفکیک و کنترل احساسات خود را داشته باشند و بعد از طریق همدلی یک رابطه مناسببرقرار کنند؛ حتی در این میان خودانگیزی هم در میزان اداره روابط اثرگذار است.
بار-آن ۱۵ مولفه هوشی را معرفی کرده است. هوش هیجانی و مهارت های هیجانی طی زمان رشد می کنند طی زندگی تغییر می کنند و می توان با آموزش و برنامه های اصلاحی مانند تکنیکهای آموزشی آنها را بهبود بخشید این ۱۵ مولفه عبارت اند از:
۱- قاطعیت:
قاطعیت توانایی احساسات،عقاید، افکار خود و دفاع از حقوق خود به شیوه غیر مخرب است.
قاطعیت دارای سه بعد است:
الف- توانایی بیان احساسات (مثل صمیمیت و احساسات).
ب- توانایی بیان آشکار، عقاید،افکار خود(مثل توانایی بیان باورهای مخالف و اتخاذ موضعی مشخص حتی اگر به لحاظ عاطفی انجام آن دشوار و باعث از دست رفتن امتیاز می شود .
ج- توانایی ایستادگی برای احقاق (مثل اجازه دادن به دیگران که شما را اذیت کنند یا از شما امتیازی بگیرند).این افراد کمرو و خجالتی نیستند انها احساساتشان را اغلب بطور مستقیم و بدون پرخاشگری ابراز می کنند(بار-آن ۱۹۹۷، ۱۱۶).
۲- حرمت:
حرمت ذات توانایی احترام به خود و پذیرش خود به عنوان شخص اساسا خوب است، احترام به خود اصولا قبول و دوست داشتن خود آنگونه که هستیم می باشد. پذیرش خود توانایی جنبه های پذیرش مثبت، منفی،محدودیتها و قابلیت های خود است. مولفه مفهومی هوش هیجانی یا احساسات امنیت- نیروی درونی- اعتماد بنفس- خودباوری و احساس کفایت نیست بلکه با خود همراه است اعتماد به خود،عزت نفس، خودباوری و مفهوم نسبتا خوب رشد یافته هویت مرتبط است.
۳- خودشکوفایی:
خودشکوفایی به توانایی شناخت توانمندی های بالقوه خود اشاره دارد. این بعد هوش هیجانی تبیین جستجو برای غنا و معنی بخشیدن به زندگی است. تلاش برای شکوفا کردن بالقوههای خود در بردارندهانجام فعالیت های مفرح و معنی دار است و میتواند به معنی تلاش در همه عمر و فعالیت پرشور برای رسیدن به اهداف دراز مدت تعبیر شود. خود شکوفایی فرایندی مستمر و پویا برای کسب حداکثر رشد توانایی ها، قابلیت ها و استعدادهاست و برای داشتن بهترین عملکرد و تلاش برای بهتر ساختن خود مربوط است. بنابراین خود شکوفایی به احساس و غایت از خود وابسته است.
۴- استقلال:
استقلال عبارت است توانایی خود هدایت گری، خود کنترلی در تفکر، عمل و عدم وابستگی عاطفی است. افراد مستقلا خود اتکا در برنامه ریزی و تصمیمگیریهای مهم می باشد. به هر حال اینان قبل از تصمیم گیری در جستجوی نقطه نظر دیگران بر می آیند و به آنها توجه می کنند. مشورت با دیگران لزوما نشانه وابستگی نیست. بنابراین استقلال اساسا توانایی رفتار خود مختار در مقابل نیاز حفاظت و حمایت است اشخاص مستقل از اتکا به دیگران برای برآوردن نیازهای عاطفی شان پرهیز می کنند. مستقل بودن به میزان اعتماد به خود، نیروی درونی، به تمایل برآوردن انتظارات و تعهدات بدون اینکه امیر آنها شوند وابسته است.
۵-همدلی:
همدلی عبارت است از توانایی آگاهی، درک، قدردانی از احساسات دیگران و حساس بودن به اینکه آنها چرا و چگونه و چه چیزی را اینگونه به این طریق احساس می کنند. همدلی شدن توانایی یا شناخت هیجانات و عواطف دیگران است. افراد همدل به دیگران توجه دارند و به نگرانی علایق آنها توجه نشان می دهند.
۶- روابط بین فردی:
مهارت ارتباط بین فردی شامل توانایی برقراری و حفظ ارتباطات متقابل و عنایت بخشی است که صمیمیت و تعادل محبت از ویژگیهای آن است .
رضایت متقابل شامل تمایلات اجتماعی و معنادار است که بطور بالقوه رضایت بخش و لذت بخش است . از ویژگیهای ارتباط مثبت بین فردی – توانایی صمیمیت و محبت و اشتغال دوستی به شخص دیگر است. این بعد هم با ضرورت کسب روابط دوستانه با دیگران با توانایی احساس و آرامش در چنین روابطی و داشتن انتظارات مثبت از چنین روابط مثبت مرتبط است. این مهارت اجتماعی عموما نیاز به داشتن حساسیت نسبت به دیگران- تمایل – برقراری ارتباطات و احساس رضایت از این روابط است.
۷-مسولیت پذیری:
مسولیت پذیری اجتماعی نشان دادن خود به عنوان یک عضو سازنده و همکاری کننده در یک گروه اجتماعی است. این توانایی شامل مسئول بودن است. حتی اگر شخصا از این رابطه سود برده نشود چنین افرادی دارای وجدان اجتماعی هستند و رفتارهای آنها به صورت پذیرش مسئولیتهای اجتماعی جلوهگری می شود.
۸-خودشکوفایی: