۱۴
۲۰۲/۰
شکل۴-۵: میانگین مقادیر پرولاکتین سرم پیش آزمون و سازگاری در پاسخ دو گروه انسداد و بدون انسداد
جمع بندی:
با توجه به یافته ها، پژوهش حاضر نشان دادکه فعالیت رکابزدن زیربیشینه همراه با محدودیت جریان خون پا به نسبت همان فعالیت بدون محدودیت جریان خون پا در مراحل پاسخ(۱۲۳/۰p=)،سازگاری(۵۷۷/۰ = p) و سازگاری در پاسخ(۲۰۲/۰ = p) ،برسطح سرمی PRL در مردان سالم تاثیر معناداری نداشته است.
فصل پنجم
بحث و نتیجه گیری
۵-۱- مقدمه
در فصل پیشین یافتههای پژوهش مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفتند. در این فصل به تشریح و تفسیر نتایج میپردازیم. ابتدا خلاصهای از پژوهش ارائه می شود و سپس با توجه به اهداف پژوهش به تفسیر نتایج پرداخته خواهد شد. در انتهای فصل پیشنهادهایی برخاسته از نتایج پژوهش و پیشنهادهایی جهت پیگیری موضوع توسط سایر محققین ارائه می شود.
۵-۲- خلاصۀ پژوهش
هدف ازپژوهش حاضرتعیین اثرحاد و مزمن فعالیت رکابزدن زیربیشینه همراه و بدون محدودیت جریان خون بر سطوح سرمی پرولاکتین در مردان سالم بود. بدین منظور ۲۴ نفر از دانشجویان تربیت بدنی مشغول به تحصیل در دانشگاه خوارزمی به صورت در دسترس(میانگین سن ۷۵/۲±۷۹/۲۳سال، وزن۷۷/۸±۸۷/۶۹کیلوگرم، قد۶/۵±۷۵/۱۷۴سانتیمتر، شاخصتوده بدن۵۹/۲±۹۱/۲۲ کیلوگرم بر مترمربع) انتخاب شدند. سابقه پزشکی آزمودنیها مبنی بر عدم برخورداری از هرگونه سابقه بیماری قلبی _عروقی، مصرف سیگار و یا هر نوع دارو و مکمل توسط پرسشنامه اطلاعات عمومی مورد بررسی قرار گرفت. پس از توضیحات اولیه در خصوص نحوه اجرای آزمون و خطرات احتمالی، آزمودنیها پرسشنامه اطلاعات عمومی و رضایتنامه را تکمیل کردند. آزمودنیها بر اساس توان حداکثری که قبل از شروع پروتکل از آزمودنیها گرفته شد، به سه گروه رکاب زدن همراه با انسداد عروق پا(۸ نفر)، رکاب زدن بدون انسداد(۸ نفر) و کنترل(۸ نفر) تقسیم شدند.آزمودنیهای گروه تمرین با انسداد و تمرین بدون انسداد به مدت ۳ هفته، هر هفته ۳ جلسه و در مجموع ۹ جلسه تمرین کردند. هر جلسه تمرین شامل ۳ وهله سه دقیقهای رکاب زدن با شدت۵۰ درصد Wmax بود که بین هر وهله ۳۰-۴۵ثانیه استراحت وجود داشت.(میزان فشار روی ران۱۴۰-۱۷۰ میلی متر جیوه بود) مجموع زمان تمرین۳۰/۱۰دقیقه بود.هر جلسه۱۰میلی متر جیوه به فشار ران بندها اضافه شد تا جلسه چهارم که فشار به۱۷۰میلی متر جیوه رسید. فشار ران بند به طور تدریجی افزایش یافت تا زمانیکه شرکت کنندهها نسبت به محرک انسداد در طول فاز اولیه تمرین سازگار شدند. فشار ران بند تا پایان پروتکل تمرین بر روی ران حفظ شد. بعد از۳ نوبت تلاش فشار ران بند به یکباره برداشته شد. برای انجام ریکاوری فعال نیز آزمودنیها ۵- ۱۰دقیقه با شدت۳۰%Wmaxولی بدون محدودیت جریان خون رکاب زدند. میزان فشار وارد بر پای انسدادی، میزان درک سختی و ضربان قلب در تمام طول تمرین برای اطمینان از سلامت و ایمنی آزمودنیها مورد بررسی قرارگرفت. گروه بدون انسداد نیز همین پروتکل را انجام داد با این تفاوت که در این گروه هیچ محدودیت جریان خونی وجود نداشت. پیش و پس از اجرای پروتکل آزمون کاستوم برای تعیین توان حداکثرآزمودنیها انجام شد. برای تجزیه و تحلیل دادهها به منظور بررسی همگنی واریانس گروه ها ازآزمون لوین وبرای نرمال سازی توزیع داده ها ازآزمون کولموگروف اسمیرنف استفاده گردید. ازطرفی برای مطالعۀ اثر یک جلسه فعالیت با محدودیت جریان خون وبدون آن دردوگروه تمرین انسدادو بدون انسداد از آزمون Tمستقل و برای مطالعۀ اثر سه هفته تمرین درسه گروه انسداد،بدون انسداد و کنترل از آزمون آنالیز واریانس یک طرفه استفاده شد. همچنین برای مقایسه میانگینهای درون گروهی از روش آماری T وابسته در سطح معناداری (P<0.05) استفاده شد. نتایج حاصل از تحلیل دادهها که با بهره گرفتن از نرم افزار ۲۱ SPSS انجام شده بود به طور خلاصه عبارتند از:
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
تغییرات درون گروهی پرولاکتین درپاسخ به یک جلسه فعالیت ،در گروه انسداد (۰۳۳/۰p=)معنادار ،ولی در گروه بدون انسداد (۸۱۸/۰p=) بدون تغییر بود. همچنین تغییرات بین گروهی نشان دهنده عدم تفاوت بین دو گروه بود (۱۲۳/۰p=).
تغییرات درون گروهی پرولاکتین بعداز سه هفته فعالیت، در گروه انسداد (۰۱۵/۰p=) معنادار ولی در گروه بدون انسداد(۲۱۱/۰p=) و گروه کنترل (۹۰۵/۰p=) بدون تغییر بود. همچنین تغییرات بین گروهی نشان دهنده عدم تفاوت بین هرسه گروه بود(۵۷۷/۰ = p).
تغییرات درون گروهی پرولاکتین در پاسخ به یک جلسه فعالیت بعداز سه هفته فعالیت، در هر دوگروه انسداد (۳۸۱/۰p=) و گروه بدون انسداد(۸۲۸/۰p=) معنادار نبود. همچنین تغییرات بین گروهی نشان دهنده عدم تفاوت بین دوگروه بود(۲۰۲/۰ = p).
۵-۳- بحث پیرامون یافتههای پژوهش
بررسی اثریک جلسه فعالیت رکابزدن زیربیشینه همراه و بدون محدودیت جریان خون بر سطوح سرمی پرولاکتین در مردان سالم
در این تحقیق مقایسه تفاوت میانگینها نشانگر افزایش در مقادیر سرمی پرولاکتین در گروه انسدادی (۸۳درصد) و کاهش آن در گروه بدون انسداد(۸درصد) در پاسخ به یک جلسه فعالیت رکاب زدن زیربیشینه بوده است. نتایج نشان داد یک جلسه تمرین رکاب زدن سطح سرمی پرولاکتین آزمودنیهای گروه انسدادی را به طور معنی داری افزایش داد(۰۳۳/۰p=). اما این افزایش نسبت به گروه بدون انسداد معنادارنبود (۱۲۳/۰p=). با مقایسه گروه های تمرینی میتوان این احتمال را پذیرفت که برتری تمرین انسدادی در افزایش بیشتر مقدار پرولاکتین در یک جلسه نسبت به تمرین بدون انسداد به علت شدت بیشتر تمرین در گروه انسدادی است.
پژوهشی یافت نشد که تاکنون به بررسی تاثیر تمرینات انسدادی بر هورمون پرولاکتین پرداخته باشد و معدود پژوهشهایی در شرایط ایسکمی/ هیپوکسی و در مدل حیوانی صورت گرفته است، و ازآنجایی که مشخص شده در شرایط ایسکمی/ هیپوکسی غلظت پرولاکتین خون کاهش می یابد و همچنین میزان لاکتات در گردش خون بر ترشح پرولاکتین تاثیر ویژه ای دارد و باعث افزایش آن می شود (۱۲۲-۱۲۵). با این حال نتایج حاصل از این مطالعه با پژوهش راجوس و همکاران (۲۰۰۳) همراستا است. آنها در مطالعه خود نشان دادند که اسیدوز باعث بالا بردن غلظت PRL در انسان در حالت استراحت می شود (افراد مورد مطالعه ۶ لیتر هوا مخلوطی از گازهای متشکل از ۷ درصد دی اکسید کربن و ۹۳ درصد اکسیژن را از یک کیسه تنفس از طریق ماسک برای ۴ دقیقه استنشاق کردند) این نتایج از این فرضیه حمایت می کند که فعال سازی سیستم ۵-HT باعث فعالیت محور هیپوتالاموس- هیپوفیز و تعادل ترشح حاد PRL PRL-PIF-PRF می شود(۱۰۰). در حمایت از علت شناسی اسیدوز، بافرینگ اسیدوز متابولیک در طی دوچرخه سواری تا واماندگی و در نتیجه کاهش کمتر PH به منظور کاهش افزایش سطح PRL پلاسما در انسان نیز گزارش شده است(۸۴). پس افزایش PRLدرپاسخ به یک جلسه تمرین با شرایط انسداد که با تولید لاکتات همراه است ،منطقی بنظر میرسد.
همچنین این پژوهش با مطالعه بریسون و همکاران (۱۹۸۷) ناهمخوان میباشد. آنها مشاهده کردند که در آزمونهای فزاینده هنگام قرار گیری در شرایط هیپوکسی حاد یک مانع برای ترشح پرولاکتین وجود دارد(۲۴). در حالی که هنگام فعالیت تحت شرایط نورموکسی افزایش در غلظت پرولاکتین بدون محدودیت بوده است(۲۳). بنابراین یک ارتباط بین فشار اکسیژن و افزایش پرولاکتین در ورزش وجود دارد. بنابراین با توجه به ایجاد انسداد در عروق در تمرینات انسدادی، به نظر میرسد که این تمرین با هیپوکسی همراه باشد و باعث کاهش پرولاکتین شود. با این حال بنظر میرسد عدم مشاهده کاهش پرولاکتین ممکن است ناشی از این امر باشد که تمرینات انجام شده به اندازه کافی باعث ایجاد هیپوکسی نبودهاند تا بتوانند یک مانع برای ترشح پرولاکتین باشند.
از طرفی با توجه به اینکه در حال حاضر، شدت به عنوان یک فاکتور ضروری برای افزایش پرولاکتین مورد بررسی قرار گرفته است(۸). بطوری که هیچ افزایشی در غلظت پرولاکتین بعد از فعالیت کوتاه مدت در ۵۰ درصد (۱۰)حداکثر اکسیژن مصرفی و ۶۵ درصد(۹) حداکثر اکسیژن مصرفی دیده نشده است. فعالیت اجرا شده در شدت های بالاتر از ۷۰ درصد حداکثر اکسیژن مصرفی افزایش پرولاکتین را بعد از ۳۰ دقیقه در مردان تقویت کرده است(۱۰) و همچنین بعداز ۱۵ دقیقه فعالیت با شدت ۸۰ درصد حداکثر اکسیژن مصرفی در زنان تمرین کرده و تمرین نکرده با وجود تفاوت بین فردی بزرگی که داشتند بسته به وضعیت آمادگی جسمانی افزایشی از ۵۰ درصد تا ۱۲۵۰ درصد از مقادیر پایه ای پرولاکتین نشان دادند(۸۲).
بنابراین احتمال میرود که در گروه انسداد میزان فشاراعمال شده از طریق فشارسنج زیاد نبوده ونتوانسته عوامل محرک بیشتری از قبیل لاکتات تولید کند،درنتیجه به نسبت گروه بدون انسداد تفاوت معناداری نداشته است. احتمال میرود که این موضوع.علت عدم تفاوت معناداری بین دوگروه انسداد وبدون انسداددر پاسخ PRLبه یک جلسه فعالیت باشد.
بررسی اثرسه هفته فعالیت رکابزدن زیربیشینه همراه و بدون محدودیت جریان خون بر سطوح سرمی PRL در مردان سالم
در این تحقیق مقایسه تفاوت میانگینها نشانگر افزایش در مقادیر پایه پرولاکتین در گروه انسدادی (۱۲۰درصد)، بدون انسداد(۵۲درصد)و کنترل(۴/۱ درصد) در پاسخ به سه هفته فعالیت رکاب زدن زیربیشینه بوده است. با مقایسه گروه های تمرینی میتوان این احتمال را پذیرفت که برتری گروه تمرینی انسدادی در افزایش بیشتر مقدار پرولاکتین در سه هفته نسبت به گروه های تمرینی بدون انسداد و کنترل به علت شدت بیشتر تمرین در گروه انسدادی است. نتایج نشان داد سه هفته فعالیت رکاب زدن سطح سرمی PRL آزمودنیهای گروه انسدادی را به طور معناداری افزایش داد(۰۱۵/۰p=). اما این افزایش نسبت به گروه بدون انسداد وکنترل معنادارنبود (۵۷۷/۰p=).
با توجه به محدود بودن پژوهشهای صورت گرفته در رابطه با تاثیرتمرین انسدادی بر پرولاکتین، بر نتایج پژوهشهای انجام شده پیشین متمرکزمیشویم. بطوریکه نتایج این پژوهش با مطالعه کرین و همکاران (۲۰۱۱) ناهمخوان میباشد. آنها پژوهشی با این هدف که آیا فعالیت ورزشی غلظت پلاسمای پرولاکتین را در دو نوبت سه ماهه و ۱۲ ماهه در یک پژوهش یک ساله تغییر میدهد، در زنان ۴۰ تا ۷۵ ساله انجام دادند. مداخله تمرینی به نحوی طراحی شده بود که آنها در یکی از چهار وسیله تردمیل، دوچرخه ثابت، کراس ترینر و پارو زدن سه روز در هفته در فعالیت شرکت میکردند. به شرکتکنندهها مانیتورینگ ضربان قلب همراه با دستورالعمل داده میشد که به ۶۰ تا ۸۵ ضربه در دقیقه برسند و فعالیت را ادامه دهند. آنها نشان دادند که غلظت پایهای پلاسمای پرولاکتین در اثر یک برنامه تمرینی تغییر نمیکند(۱۲۱).
عدم مشاهده تفاوت معنادار در مطالعه کرین و همکاران ممکن است ناشی از این امر باشد که تمرینات انجام شده به اندازه کافی شدید نبودهاند تا بتوانند ترشح پرولاکتین را بطور معنادار افزایش دهند. همچنین به نظر میرسد از آنجا که آزمودنیهای این مطالعه زنان ۴۰ تا ۷۵ بوده اند و باتوجه به اینکه سطوح پایه پرولاکتین در زنان بیشتر از مردان است لذا دوره تمرینی نتوانسته تاثیر چندانی بر تقویت سطوح پرولاکتین این افراد بگذارد. طول مداخله ممکن است برای بهبود سطوح پرولاکتین این افراد کافی نبوده باشد.
از طرفی با توجه به ادبیات پیشینه دلیل احتمالی که عدم وجود تفاوت معنادار بین سه گروه انسداد،بدون انسداد و کنترل در میزان PRL سرم بعد از سه هفته فعالیت را نشان میدهد این است که،شایدشدت تمرین و میزان فشارانسدادی که طی سه هفته تمرین اعمال شده است خیلی بالا نبوده که بتواند محرک بیشتری را برای ترشح PRL مهیا کند.زیرا تمرین با شدت بالاتربه نسبت تمرین با شدت پایین باعث افزایش بیشتری در مقدار PRLمیشود. بطوری که هیچ افزایشی در غلظت پرولاکتین بعد از فعالیت کوتاه مدت در ۵۰ درصد (۱۰) حداکثر اکسیژن مصرفی و ۶۵ درصد(۹) حداکثر اکسیژن مصرفی دیده نشده است. فعالیت اجرا شده در شدت های بالاتر از ۷۰ درصد حداکثر اکسیژن مصرفی افزایش پرولاکتین را بعد از ۳۰ دقیقه در مردان تقویت کرده است(۱۰).
بررسی اثرسه هفته فعالیت رکابزدن زیربیشینه همراه و بدون محدودیت جریان خون بر پاسخ سطح سرمی PRL به یک جلسه فعالیت در مردان سالم
در این تحقیق مقایسه تفاوت میانگینها نشانگر افزایش در مقادیر پرولاکتین در گروه انسدادی (۳۰درصد) و بدون انسداد(۸درصد) در پاسخ به یک جلسه تمرین بعد از سه هفته فعالیت رکاب زدن زیربیشینه بوده است. نتایج نشان داد سه هفته فعالیت رکاب زدن پاسخ سطح سرمی PRL را به یک جلسه فعالیت درآزمودنیهای گروه انسداد افزایش داد ،اما معنادار نبود(۳۸۱/۰p=). همچنین این افزایش نسبت به گروه بدون انسداد معنادارنبود (۲۰۲/۰p=). با توجه به اینکه پژوهشهای اندکی در زمینه اثر سازگاری در پاسخ فعالیتهای مختلف ورزشی بر عوامل هورمونی صورت گرفته است،اطلاعات ما در این رابطه اندک میباشد (۱۲۶).
از طرفی با توجه به ادبیات پیشینه انباشت + Hتولید شده توسط افزایش در غلظت لاکتات به عنوان یک مکانیزم تحریکی برای هایپرلاکتمی در طول ورزشی مطرح شده است(۷). پیشنهاد شده است که مکانیسم اساسی ممکن است توسط میانجی گری ۵-HT انجام شود، زیرا این انتقال دهنده عصبی نقش بسیار مهمی در حساسیت پذیری شیمیایی مرکزی بازی می کند(۸۴). شواهدی وجود دارد که نشان می دهد سلولهای عصبی سروتونرژیک حسگرهای دی اکسید کربن مرکزی،جهت حفظ تعادل pH هستند(۹۹).
با این حال به دلیل اینکه طی یک جلسه فعالیت، بدن بلافاصله بایک محرک روبه رو می شود که این محرک با تولید لاکتات همراه است(تمرین انسدادی)،در نتیجه PRL افزایش مییابد.زیرا همانطور که بیان شد این عامل در شرایط محیطی لاکتاتی به عنوان یک عامل نوروژنز از بافتهای بدن و هیپوفیز ترشح مییابد(۱۲۴) واین امر شاید باعث افزایش PRL سرم در گروه انسداد در پاسخ به یک جلسه فعالیت بعد از گذشت سه هفته تمرین باشد.ازطرفی ممکن است به دلیل سازگار شدن افراد با تمرین، شدت یا مدت تمرین بعد از سه هفته به قدری نبوده تا باعث افزایش معنادار PRL شود. همچنین در گروه بدون انسداد نیز به دلیل شدت پایین تر و وجود استرس کمتر میزان ترشح PRL معنادار نبود(۱۲۷-۱۲۹) واین موضوع باعث شده که در هردو گروه افزایش مشاهده شود ولی تفاوت معناداری بین دو گروه انسداد و بدون انسداد نباشد. در مجموع این احتمال وجود دارد که بدن با یک تغییر حاد در سوخت و ساز مغزی بعد از سه هفته تمرین بر ترشح PRL تاثیر بگذارد.
۵-۴- نتیجه گیری
پژوهش حاضر نشان دادکه فعالیت رکابزدن زیربیشینه همراه با محدودیت جریان خون پا به نسبت همان فعالیت بدون محدودیت جریان خون پا در پاسخ،سازگاری و سازگاری در پاسخ ،برسطح سرمی پرولاکتین در مردان سالم تاثیر معناداری نداشته است. هرچندلازم به ذکراست که در گروه انسدادی میزان پرولاکتین درپاسخ(۵درصد)،سازگاری(۷ درصد) وسازگاری در پاسخ (۴درصد) در مقایسۀ باپیش آزمون افزایش داشت. که به نوعی نشان دهندۀ اثر گذاربودن تمرین انسدادی در این پژوهش میباشد.از آنجایی که پژوهشهای اندکی در زمینه تاثیر تمرینات انسدادی بر سطوح هورمون پرولاکتین انجام شده است، قضاوت در خصوص تاثیر تمرینات انسدادی براین عوامل نیاز به مطالعه بیشتری دارد.
۵-۵- پیشنهادهای پژوهش
با توجه به یافتههای پژوهش حاضرکه مبنی بر تعیین اثرحادومزمن فعالیت رکابزدن زیربیشینه همراه و بدون محدودیت جریان خون بر سطوح سرمی هورمون پرولاکتین در مردان سالم بود،پژوهشگر پیشنهادهایی به شرح زیر ارائه میدهد.
۵-۵-۱-پیشنهادهای برخواسته از پژوهش
با توجه به اینکه تمرین انسدادی به هر حال توانسته است سطوح پرولاکتین را به نسبت قبل از فعالیت افزایش دهد،در نتیجه افرادی که تمایلی به انجام تمرینات هوازی طولانی مدت ندارند میتوانندجهت افزایش پرولاکتین واثرات مثبتی که این ماده در بدن دارد،با بهره گرفتن از تمرین انسدادی و با یک مدت زمان کمتر،به این امر نائل شوند.
۵-۵-۲-پیشنهادهایی برای سایر پژوهشگران
باتوجه به اینکه که تفاوت معناداری بین گروه انسداد و بدون انسداد بر سطوح پرولاکتین مشاهده نشد،لذا پیشنهاد می شود در پژوهشی مشابه پژوهش حاضر تمرین انسدادی را باشدتهای مختلفی انجام داد.
باتوجه به اینکه که شدت بکارگرفته شده حین فعالیت در پژوهش حاضربرحسب توان حداکثر بود،و اکثرا در پژوهشهای انجام شده از حداکثراکسیژن مصرفی(Vo2max) به عنوان متغییر فیزیولوژیکی به منظور تعیین شدت تمرین استفاده شده است،لذادرپژوهشهای بعدی میتوان شدت تمرین را برحسبVo2max وبا استفاده از گازآنالایزر تعیین کرد.
با توجه به اینکه در این پژوهش مشخص شد که شدت عامل تاثیرگذاری بر سطوح پرولاکتین سرم میباشد،لذا پیشنهاد می شود در پژوهشی مشابه به مقایسه اثر تمرین انسدادی و تناوبی با شدت بالا (HIT) بر سطوح پرولاکتین پرداخته شود.
منابع و مآخذ
فهرست منابع و مآخذ